کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترکاندن
/tara(tere)kāndan/
معنی
۱. ترک دادن؛ شکاف دادن.
۲. منفجر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پکاندن، ترکانیدن، منفجر کردن
۲. شکاف دادن
فعل
بن گذشته: ترکاند
بن حال: ترکان
دیکشنری
burst, explode, fulminate, rive, split
-
جستوجوی دقیق
-
ترکاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پکاندن، ترکانیدن، منفجر کردن ۲. شکاف دادن
-
ترکاندن
لغتنامه دهخدا
ترکاندن . [ ت َ رَ دَ / ت َ دَ ] (مص ) کافتیدن . شکافتن . کفتن .کافتن . غاچ دادن . ترکانیدن . ترک دادن . شکاف دادن .
-
ترکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ترکانیدن› tara(tere)kāndan ۱. ترک دادن؛ شکاف دادن.۲. منفجر کردن.
-
ترکاندن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: betarakni طاری: teraknây(mun) طامه ای: teraknâɂan طرقی: teraknâymun کشه ای: teraknâymun نطنزی: terakenâɂan
-
ترکاندن
دیکشنری فارسی به عربی
انفجار , شاب
-
واژههای مشابه
-
استخوان ترکاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تِ دَ) (مص ل .) رشد کردن ، بزرگ شدن .
-
لب ترکاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ دَ) (مص ل .) (عا.) سخن گفتن .
-
لب ترکاندن
لغتنامه دهخدا
لب ترکاندن . [ ل َ ت َ / ت َ رَ دَ ] (مص مرکب ) در تداوم عوام ، سخن گفتن . مطلبی را اظهار کردن : تا لب ترکاندم ...
-
استخون ترکاندن
لهجه و گویش تهرانی
قوی و چاق شدن ،بالغ شدن
-
تریکاندن،ترکاندن
لهجه و گویش تهرانی
شکافتن، ترکاندن،پاره کردن
-
با دینامیت ترکاندن
دیکشنری فارسی به عربی
دينامية
-
جستوجو در متن
-
منفجر کردن
واژگان مترادف و متضاد
ترکاندن
-
تَرَکُـنَّن
لهجه و گویش بختیاری
tarakonnan ترکاندن.