کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترکان
/tarkān/
معنی
عنوانی برای زنان؛ بانو؛ بیبی؛ خاتون؛ بیگم؛ ارجمند: ◻︎ کار ترکان است نی تَرکان برو / جای تَرکان هست خانه، خانه شو (مولوی: ۸۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: ترکاند
بن حال: ترکان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترکان
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ تر. ] (اِ. ص .) 1 - ملکه ، شهربانو. 2 - لقب زنان ارجمند، بی بی ، بیگم .
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت َ ] (اِ) لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : کار ترکانست نی ترکان بروجای ترکان خانه باشد، خانه شو. مولوی .|| ملکه یا از نزدیکان زنانه ٔ شاه از مادر و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || از القاب سلاطین ماوراءالن...
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) (بی بی ...). رجوع به بی بی ترکان شود.
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) رجوع به ابی صالح ترکان شود.
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت ِ ] (ع مص ) گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تَرک . (ناظم الاطباء). واگذاشتن . (از اقرب الموارد). || ترک کردن (از اضداد). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترک شود.
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) ترک ، ترکستان : گر ایدونکه گویی که ترکان و چین ...بگیرم زنم آسمان بر زمین مپندار کین نیز نابودنیست نشاید کسی کو نفرمودنیست . فردوسی .رجوع به ترکستان شود.
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 12 هزارگزی جنوب خاروی شیراز و 2 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به جهرم و فیروزآباد واقع است . جلگه ای معتدل است و 148 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غله و صیفی کاری است . شغل...
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دیهی معروف به مرو. (از معجم البلدان ).
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
ترکان
لغتنامه دهخدا
ترکان . [ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 69 تن سکنه دارد آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آنجا زراعت ...
-
ترکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹ترکن› [قدیمی] tarkān عنوانی برای زنان؛ بانو؛ بیبی؛ خاتون؛ بیگم؛ ارجمند: ◻︎ کار ترکان است نی تَرکان برو / جای تَرکان هست خانه، خانه شو (مولوی: ۸۲۶).
-
واژههای مشابه
-
یاقوت ترکان
لغتنامه دهخدا
یاقوت ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) نام دختر براق حاجب از امرای گورخان قراختای که در کرمان سلطنت میکرد و به سال 634 هَ . ق . درگذشت . یاقوت ترکان منکوحه ٔ اتابک قطب الدین محمودشاه یزدی بود. (از تاریخ گزیده ص 529). ترکان خاتون زوجه ٔ اتابک سعدبن ابوبکربن سعد...
-
ده ترکان
لغتنامه دهخدا
ده ترکان . [ دِه ْ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 33هزارگزی شمال اشترنیان . دارای 725 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شاه ترکان
لغتنامه دهخدا
شاه ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ سلطان شمس الدین التتمش و مادر سلطان رکن الدین فیروز شاه . چون فیروز شاه بعد از مرگ پدر در سال 633 هَ . ق . بسلطنت رسید مادر او شاه ترکان زمام مملکت را به دست گرفت و دست به انتقامجویی از مخالفان زد و پسر صلبی خود ...