کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تروش
لغتنامه دهخدا
تروش . [ ت ُ ] (ص ) حامض . (ملخص اللغات ). تُرش و تُرُش لهجه ای است که در جنوب خراسان بهمین صورت متداول است . رجوع به ترش شود.
-
تروش
واژهنامه آزاد
ترش.
-
تروش
واژهنامه آزاد
(گنابادی) تُروْش [torwsh]؛ اوقات تلخ، چهره گرفته و در فکر.
-
واژههای مشابه
-
تُروْش
لهجه و گویش گنابادی
torwsh در گویش گنابادی یعنی اوقات تلخ ، چهره گرفته و در فکر
-
پوران تروش
لغتنامه دهخدا
پوران تروش . (اِخ ) نام ساحری که در زمان خود مثل و مانند نداشت . (برهان قاطع). صاحب انجمن آرای ناصری گوید نام ساحری بود معاصر زردشت -انتهی . باید دانست که طبق سنت زرتشتیان شهادت زرتشت بدست یکتن تورانی بنام براترک رش ، برات رش ، برات رییش و یا برادرش ...
-
تُرُش،تروش
لهجه و گویش تهرانی
ترش
-
تروش بالا
واژهنامه آزاد
تروش بالا:معنی = آبکش ؛ چلوصافی ،
-
تنگ و تروش
فرهنگ گنجواژه
تنگ و کم جا.
-
واژههای همآوا
-
تُروْش
لهجه و گویش گنابادی
torwsh در گویش گنابادی یعنی اوقات تلخ ، چهره گرفته و در فکر
-
جستوجو در متن
-
ترش
لغتنامه دهخدا
ترش . [ ت َ ] (ع اِ) تخته سنگ کنار دریا. ج ، تروش . (دزی ج 1 ص 145).