کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تروس
لغتنامه دهخدا
تروس . [ ت ُ ] (اِخ ) رشته کوهی است در ترکیه که بدریای روم مشرف است . این رشته کوهها که قسمت جنوبی ساتراپی کاپادس را تشکیل می داده (آسیای صغیر)، ایالت سوریه از شمال باین کوهها محدود بوده است .
-
تروس
لغتنامه دهخدا
تروس . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تُرْس بمعنی سپر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به تُرْس شود.
-
واژههای مشابه
-
ترؤس
لغتنامه دهخدا
ترؤس . [ ت َ رَءْ ءُ ] (ع مص ) رئیس شدن . (زوزنی ) (اقرب الموارد) (المنجد). مهتر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
طروس
لغتنامه دهخدا
طروس . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طِرس .
-
جستوجو در متن
-
اریختونیوس
لغتنامه دهخدا
اریختونیوس . [ اِ ت ُ ](اِخ ) یکی از سلاطین آتن قدیم بود و از 1573 تا 1556 ق . م . سلطنت داشت . باعتقاد یونانیان قدیم این حکمران مخترع خیش است . (قاموس الاعلام ترکی ). || یکی از سلاطین تروا که برادر ایلوس و پسر دردانوس و پدر تروس بوده و در سال 1416 ق...
-
سوریه
لغتنامه دهخدا
سوریه . [ ری ی َ ] (اِخ ) سوریه ٔ بزرگ که در انجیل «آرام » نامیده شده ناحیه ای است در آسیای غربی . در مشرق بحرالروم (از مدیترانه ) که در شمال بواسطه ٔ کوههای «تروس » محدود میشود و در مشرق آن نهر فرات قرار دارد، و از جنوب و جنوب شرقی بعربستان محدود می...
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت ُ ] (ع اِ) سپر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صفحه ٔ فولاد مستدیری که برای نگاهداری از آسیب شمشیر و جز آن بردارند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، اَتْراس ، تُراس ، تِرَسة، تُروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)...
-
تندر
لغتنامه دهخدا
تندر.[ ت ُ دَ / دُ ] (اِ) رعد بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 138) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از معیار جمالی ). بمعنی غرنده باشد عموماً و رعد را گویند خصوصاً. (برهان ). غرنده که به تازیش رعد خو...