کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تره کوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باغ تره
لغتنامه دهخدا
باغ تره . [ ت َرْ رَ ] (اِ مرکب ) باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان ).
-
پرمن تره
لغتنامه دهخدا
پرمن تره . [ پْرِ / پ ِ رِ م ُ رِ ] (اِخ ) عضو فرقه ٔ مذهبی که در 1120 م . توسط قدیس نُربر در محلی به همین نام تأسیس شد. اعضای این فرقه پیرو قوانین قدیس اگوستن باشند و امور مذهبی را با اعمال بسیار سخت و خشن توأم کنند وجامه ٔ سپید پوشند پاپ هُنُریوس...
-
تره ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
تره ٔ خراسانی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رستنی باشد ترش مزه و آنرا در خراسان ساق ترشک خوانند، چه ساق آن بسیار ترش میباشد و در عربی حامضه گویند. سرد و خشک است و قابض . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ساق ترشک و مرزه . (نا...
-
تره ٔ شیر
لغتنامه دهخدا
تره ٔ شیر. [ ت َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ).تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون ) لیکن به غایت تلخ است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تره ٔ گربه
لغتنامه دهخدا
تره ٔ گربه . [ ت َرَ / رِ ی ِ گ ُ ت / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادرنجبویه را گویند و آن تره ای باشد که گربه را بآن محبت بسیار باشد. (فرهنگ جهانگیری ). بادرنجبویه است ، و گربه را باین تره محبت بسیار است . (برهان ). بادرنجبویه زیرا که گربه آنرا ب...
-
تره بار
لغتنامه دهخدا
تره بار. [ ت َرَ / رِ ] (اِ مرکب ) مقابل خشکبار میوه های تازه و احرارالبقول مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار، گرمک ، طالبی ، گیلاس ، زردآلو، کاهو و سبزیهای خوردنی و جز اینها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تره باغی
لغتنامه دهخدا
تره باغی . [ ت َ رِ ] (اِ مرکب ) گندنا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تره شود.
-
تره پور
لغتنامه دهخدا
تره پور. [ رِ پ ُ ] (اِخ ) بلوکی است در ولایت دیپ که در ایالت سن ماریتیم فرانسه و بر کنار دریای مانش واقع شده است و 5400 تن سکنه دارد. و توقفگاه حمام دریایی است .
-
تره تندک
لغتنامه دهخدا
تره تندک . [ ت َ رَ / رِ ت ُ دَ ] (اِ مرکب ) تره تیزک را گویند و آن سبزه یی باشد که به عربی جیرجیر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). تره تیزک . جیرجیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تره تیزک و شاهی شود.
-
تره تیزک
لغتنامه دهخدا
تره تیزک . [ ت َ رَ /رِ زَ ] (اِ مرکب ) از تره + تیز + ک (پسوند) ترتیزک یا شاهی گیاهی است از تیره ٔ چلیپائیان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). یعنی سبزه ای که تخمش به هند، هالم و جندمور نام دارد. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به ترتیزک و تره تندک و شاهی و گیا...
-
تره تیزک
لغتنامه دهخدا
تره تیزک . [ ت َ رِزَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه در بخش سنجیدشهرستان هروآباد که در 12 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 3 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد واقع است . کوهستانی و معتدل است و 414 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن حبوبات و غلات ...
-
تره حویجک
لغتنامه دهخدا
تره حویجک . [ ت َ رَ/ رِ ح َ ج َ ] (اِ مرکب ) گیاهی خودرو دشتی است که برگ آن به برگ حویج (زردک ) ماند و در آشها کنند و این نام در کرج معمول است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تره دوغ
لغتنامه دهخدا
تره دوغ . [ ت َرَ / رِ ](اِ مرکب ) سبزیی که در دوغ ریزند. (ناظم الاطباء).
-
تره زار
لغتنامه دهخدا
تره زار.[ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بستانی که همه جور تره درآ ن کارند و سبزی زار. (ناظم الاطباء). آنجا که بقولات کاشته اند. آنجا که صیفی کارند. || آنجا که تره یعنی گندنا کارند : خواجه در تره زار انسانی هست از روی ناخوشش کسنی خانه ای کو...
-
تره غیه
لغتنامه دهخدا
تره غیه . [ رِ ی ِ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در ولایت لانیون واقع در ایالت کوت دونور که چندان از ساحل دریای مانش دور نیست و 3600 تن سکنه و یک کلیسای بزرگ دارد که متعلق به قرنهای 14 - 15 میلادی است . موطن ارنست رنان نویسنده ٔ معروف فرانسه در اینجاست .