کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترهیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترهیق
لغتنامه دهخدا
ترهیق . [ ت َ ] (ع مص ) تهمت کردن کسی را به بدی . (تاج المصادر بیهقی ). متهم داشتن کسی را به بدی و ستمکار گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متهم به شر کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و فی الحدیث «انه صلی علی امراءة ترهق ؛ ا...
-
جستوجو در متن
-
مرهق
لغتنامه دهخدا
مرهق . [ م ُ رَهَْ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترهیق . رجوع به ترهیق شود.
-
مرهق
لغتنامه دهخدا
مرهق . [ م ُ رَهَْ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترهیق .رجوع به ترهیق شود. || موصوف به ستم و ظلم و متهم به بدی و شر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که او را مردمان و مهمانان بسیارفراهم آیند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متصف به «ره...