کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترند
لغتنامه دهخدا
ترند. [ ت َ رَ ] (اِ) مرغکی است کوچک و کم پرواز و متحرک و خواننده که او را در عربی صعوه خوانند.(برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آراء) (از آنندراج ). ترندک نیز گویند. ترترک نیز نوشته اند همانا مصحف است . (انجمن آراء) (از آنندراج ). ترندک و ترندر [...
-
ترند
لغتنامه دهخدا
ترند. [ ت ِ رَ ] (اِخ )دهی از بخش سرباز است که در شهرستان ایرانشهر و 30 هزارگزی خاور سرباز، بر کنار راه مالرو سرباز به آبشار قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا ذرت و خرما و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو ...
-
واژههای مشابه
-
ترند جم
لغتنامه دهخدا
ترندجم . [ ت ْ رُ ج ِ ] (اِخ ) شهر و بندری در نروژ است که بر کنار اقیانوس اطلس قرار دارد و در قدیم نیداروس نام داشته و 56700 تن سکنه دارد. شهری است صنعتی و دارای یک کلیسای بزرگ و کهنی است که از قرن دوازدهم میلادی بر جای مانده است و در قدیم پایتخت پاد...
-
جستوجو در متن
-
شن
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) خرده سنگ هایی که از ریگ نرم ترند.
-
Third World
جهان سوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] گروهی از کشورها که از نظر زیربناهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از کشورهای پیشرفتۀ جهان اول و دوم عقبترند
-
ترندر
لغتنامه دهخدا
ترندر. [ ت َ رَ دَ ] (اِ) بمعنی ترند است که صعوه باشد. (متمم برهان ). صعوه را گویند. (آنندراج ). یکنوع گنجشکی که کله اش سرخ است . (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و ترندک . و ترترک شود.
-
ایزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: yazd] 'izad ۱. خدا؛ خدای یکتا.۲. در آیین زردشتی، فرشتگان درجۀ دوم که از حیث رتبه از امشاسپندان پایینترند و تعداد آنها بسیار است.
-
open interval
بازۀ باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] بازهای از اعداد حقیقی که بهصورت (a,b) نمایش داده میشود و متشکل از تمام اعدادی است که از a بزرگتر و از b کوچکترند
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) 1 - سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند. 2 - قطعه ای سنگ نتراشیده .
-
تزندر
لغتنامه دهخدا
تزندر. [ ت َ زَ دَ ] (اِ) مرغکی است که او رابه عربی صعوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و تژ و صعوه در همین لغت نامه شود
-
ابرقدرت
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ. قُ رَ) (ص مر.) قدرتی که از دیگر قدرت ها قوی تر باشد. در اصطلاح سیاسی ، کشور یا کشورهایی هستند که از نظر قدرت صنعتی و نظامی از کشورهای دیگر قوی ترند و بر صحنة سیاست بین المللی فرمانروایی دارند.
-
تمرة
لغتنامه دهخدا
تمرة. [ ت ُم ْ م َ رَ ] (ع اِ) ترند که مرغی است کوچکتر از گنجشک . ج ، تمامیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).عصفورالسیاح ؛ از انواع پرندگان خرد. (دزی ج 1 ص 3).
-
حشره خوار
لغتنامه دهخدا
حشره خوار. [ ح َ ش َ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جانور که غذای او حشره است مانند شارک (طرقه ) و ترند (دم سنجه ) و خلد (موشکور) و ژوژ (خارپشت ). حشره خوارنده .