کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترن
/taran/
معنی
= نسترن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
قطار
دیکشنری
railroad, train
-
جستوجوی دقیق
-
ترن
واژگان مترادف و متضاد
قطار
-
ترن
فرهنگ فارسی معین
(تِ رَ) [ فر. ] (اِ.) قطار، راه آهن .
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان است که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد، و در 24 هزارگزی شمال باختری جوی زر و 9 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه آباد به ایلام قرار دارد. دامنه ای معتدل است و 250 تن سکنه دارد. آب آن از نهر چشمه و محصول آنجا غله و برن...
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت َ رَ] (اِ) گل نسرین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ). گل نسرین و نسترن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی بمعنی گل نسرین آورده اند و ظن فقیر آن است که مخفف نسترن باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام گلی است...
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت ِ رَ ] (اِ) قطار راه آهن . (از ناظم الاطباء). قطار اطاقهای ماشین که بر راه آهن میرود لفظ مذکور انگلیسی و در فارسی مستعمل است لیکن هنوز جزء زبان نشده است .(فرهنگ نظام ). مجموع چند واگون اعم از باری و سواری با لوکوموتیو که بر روی خط آهن حرکت ...
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت ِ رُ ] (اِخ ) برادر هامیلکار پادشاه قرطاجنه (کارتاژ) و معاصرخشایارشا. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 766 شود.
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت ُ رَ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). ناحیه ای است بین مکه و عدن که پس از آن موزع قرار دارد و آن منزل پنجم است برای حاجیان عدن . (از معجم البلدان ).
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ ت ُ رُ ] (اِخ ) یکی از سرداران اسکندر که در حمله به ایران شرکت داشت . و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1411 شود.
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن . [ رَ ] (اِخ ) مرکز بخشی در ولایت ارژانتان است که در ایالت اورن فرانسه واقع است و 1340 تن سکنه دارد.
-
ترن
لغتنامه دهخدا
ترن .[ ت ِ رَ ] (اِخ ) رودی است در فرانسه که از سن ماریتیم سرچشمه میگیرد و نواحی بووه را مشروب میسازد.
-
ترن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) taran = نسترن
-
ترن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: train] teran واگنهای مسافری یا باری که روی خط آهن حرکت میکنند؛ قطار.
-
واژههای مشابه
-
تَرَنِ
فرهنگ واژگان قرآن
که مرا مي بيني
-
فورج ترن
لغتنامه دهخدا
فورج ترن . [ ] (معرب ، اِ) عشرق . (فهرست مخزن الادویه ).