کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترمس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترمس
/tarmos/
معنی
گیاهی با برگهای ریز، گلهای رنگین، و دانههای زرد که در طب قدیم به کار میرفته؛ باقلای قبطی؛ باقلای مصری؛ باقلای شامی؛ لوبیا گرگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترمس
لغتنامه دهخدا
ترمس . [ ت َ / ت ُ م ُ ] (اِ) باقلای مصری و باقلای شامی را نیز گفته اند گرم و خشک است در اول و دوم . اگر قدری از آن بجوشانند و آب آنرا با عسل بخور دهند کرمهای کوچک و بزرگ که در معده است بیرون آورد و بهق و برص را نیز نافعباشد. (برهان ). باقلای مصری و ...
-
ترمس
لغتنامه دهخدا
ترمس . [ ت َ / ت ُ م ُ ] (اِخ ) آبی است از آن بنی اسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است نزدیک قنان از ارض نجد. نصر گوید آبی است از آن بنی اسد. (از معجم البلدان ).
-
ترمس
لغتنامه دهخدا
ترمس . [ ت َ م ُ ] (اِخ ) گیاهی ترش مزه که در آش ها کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).
-
ترمس
لغتنامه دهخدا
ترمس . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) از شهرهای باستانی پیسیدیه است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1995 و 1996 شود.
-
ترمس
لغتنامه دهخدا
ترمس . [ ت ُ م ُ ] (ع اِ) بار درختی است که دانه ٔ آن پهلوداربا رخنه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرنوب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لسان العجم شعوری ج 1 ص 305).
-
ترمس
دیکشنری عربی به فارسی
فلا سک , ترمس , قمقمه , محفظه ياظرف عهايق حرارت
-
ترمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترمش› (زیستشناسی) tarmos گیاهی با برگهای ریز، گلهای رنگین، و دانههای زرد که در طب قدیم به کار میرفته؛ باقلای قبطی؛ باقلای مصری؛ باقلای شامی؛ لوبیا گرگی.
-
ترمس
دیکشنری فارسی به عربی
ترمس
-
ترمس
واژهنامه آزاد
باقلای مصری.
-
جستوجو در متن
-
لوبیا گرگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (زیستشناسی) lubiyāgorgi = ترمس
-
Termes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترمس
-
غالالوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹غالالوطا› (زیستشناسی) [قدیمی] qālālut =ترمس
-
محفظه یاظرف عهایق حرارت
دیکشنری فارسی به عربی
ترمس
-
غالاطوطی
لغتنامه دهخدا
غالاطوطی . (معرب ، اِ) اسم یونانی ترمس است . رجوع به ترمس و غالالوطی شود.