کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترلیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترلیک
لغتنامه دهخدا
ترلیک . [ ت ِ ] (اِ) بمعنی ترلک است که قبای آستین کوتاه پیش واز باشد. (برهان ). ترلک . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : معطر است دماغم ز بوی ترلیکش ملازمم بدل و جان ز دور و نزدیکش . نزاری (از انجمن آرا).و رجوع به ترلک شود.
-
جستوجو در متن
-
ترلک
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) (اِ.) ترلیک ، قبای پیش باز آستین کوتاه .
-
درلیک
لغتنامه دهخدا
درلیک . [ دِ ] (اِ) قبای پیش واز آستین کوتاه .(برهان ). درلک . ترلک . ترلیک . و رجوع به درلک شود.
-
کنگلک
لغتنامه دهخدا
کنگلک . [ ک ُ گ َ ل َ ] (مغولی ،اِ) پیراهن . قمیص . (فرهنگ فارسی معین ) : گل کنگلک به دست حسد چاک می زندبرتو چو دید زینت ترلیک زرکشی . وصاف الحضرة (ازفرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کنکلک شود.
-
درلک
لغتنامه دهخدا
درلک . [ دِ ل ِ ] (اِ) جامه ٔ کوتاه قد آستین کوتاه پیش واز. (برهان ). جامه ٔ پیش باز آستین کوتاه . (آنندراج ) (انجمن آرا). درلیک . ترلک . ترلیک . لباچه . صدره . شاماکچه : باداقبای ملک به بالای قد تووآنگه بزیر دامن جاه تو درلکی .نجیب الدین جرباذقانی (...
-
لیک
لغتنامه دهخدا
لیک . (ترکی ، پسوند) در زبان آذری اداتی است نسبت را، چون : قوم لیک ، غیه لیک ، داش لیک ، ترلیک و امثال آن و صورت دیگر آن لاخ است در سنگلاخ و دیولاخ و غیره وعین آن در پالیک فارسی بجای مانده است : از خر و پالیک آنجای رسیدم که همی موزه ٔ چینی میخواهم و ...
-
خوی گیر
لغتنامه دهخدا
خوی گیر. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] (نف مرکب ) عرق گیر. گیرنده ٔ عرق . خوی چین . || (اِ مرکب ) جامه ای که بزیر زین اسب پوشند تاخوی بخود کشد. لبد. قتب . لِکاف . اِکاف . وِکاف . قُرطان . مرشحه . مرشح . ترلیک . نمدزین . (یادداشت مؤلف ).
-
مرشح
لغتنامه دهخدا
مرشح . [ م ِ ش َ ] (ع اِ)مرشحة. (منتهی الارب ). ترلیک ؛ یعنی جامه ای که در زیر پوشند به جهت خوی و خوی گیر که در زیر نمد زین بر پشت ستور نهند. (منتهی الارب ). آنچه در زیر «میثرة» قراردارد. (از اقرب الموارد). نمد زین . (دهار). آب چین . (مهذب الاسماء). ...
-
ترلک
لغتنامه دهخدا
ترلک . [ ت ِ ل ِ ] (اِ) جامه ٔ آستین کوتاه پیش واز. (برهان ) (ناظم الاطباء). قبا و جامه ٔ آستین کوتاه را گویند و چون این لغت در فرهنگها نیست و در برهان آورده ظن غالب این است ت که پارسی نباشد و ترکی باشد. اما چند بیت در جهانگیری یافته شد و نگاشته میشو...