کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترلان
/tarlān/
معنی
پرندهای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگالهای قوی و منقار خمیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarlān) (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند. و (در کردی) به معنی زیبا و نام نوعی اسب است.
-
ترلان
لغتنامه دهخدا
ترلان . [ ت َ ] (اِ) مرغی از جنس باز شکاری است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ترلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹طرلان› (زیستشناسی) [قدیمی] tarlān پرندهای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگالهای قوی و منقار خمیده.
-
واژههای مشابه
-
تَرلان،طرلان
لهجه و گویش تهرانی
پرنده ای شکاری
-
واژههای همآوا
-
طرلان
واژگان مترادف و متضاد
شاهباز، شهباز
-
طرلان
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (اِ.) شاهباز.
-
طرلان
لغتنامه دهخدا
طرلان . [ طَ ] (اِ) مرغی است حرام گوشت و از جمله ٔ طیور وحشی میباشد.
-
طرلان
لغتنامه دهخدا
طرلان . [ طَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک ، در 20هزارگزی شمال باختری کمیجان ، 18هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی ، سردسیر، با 528 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی...
-
طرلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) tarlān = ترلان
-
جستوجو در متن
-
طرلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) tarlān = ترلان