کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترفند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترفند
/tarfand/
معنی
۱. مکر؛ حیله: ◻︎ چون خود نکنی چنانکه گویی / پند تو بُوَد دروغ و ترفند (ناصرخسرو: ۲۳).
۲. تزویر.
۳. دروغ.
۴. (صفت) [قدیمی] بیهوده: ◻︎ با هنر او همه هنرها یافه / با سخن او همه سخنها ترفند (فرخی: لغتنامه: ترفند).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تزویر، چاره، حیله، دروغ، شعبده، فریب، مکر
۲. سخن بیهوده
۳. محال
دیکشنری
art, artifice, device, dodge, expediency, expedient, game, gamesmanship, maneuver, manoeuvre, ploy, policy, ruse, scheme, shift, strategy, stunt, subterfuge, tactics, trick, wile
-
جستوجوی دقیق
-
ترفند
واژگان مترادف و متضاد
۱. تزویر، چاره، حیله، دروغ، شعبده، فریب، مکر ۲. سخن بیهوده ۳. محال
-
ترفند
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ) 1 - (ص .) بیهوده . 2 - (اِ.) تزویر، حیله .
-
ترفند
لغتنامه دهخدا
ترفند. [ ت َ ف َ ] (اِ)محمد معین در حاشیه ٔ برهان آرد: از اوستایی ترپ ، ترفیات (دزدیدن ، با تقلب سرقت کردن )، پهلوی ترفتینیتن (به حیله ربودن )، هندی باستان ترپ -، تراپته (انتقال یافتن ، تغییر دادن )، قیاس کنید با تره پو ی یونانی ، در فارسی ترب (حیله ...
-
ترفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترفنده، تروند، ترکند، ترکنده› tarfand ۱. مکر؛ حیله: ◻︎ چون خود نکنی چنانکه گویی / پند تو بُوَد دروغ و ترفند (ناصرخسرو: ۲۳).۲. تزویر.۳. دروغ.۴. (صفت) [قدیمی] بیهوده: ◻︎ با هنر او همه هنرها یافه / با سخن او همه سخنها ترفند (فرخی: لغتنامه: ترف...
-
ترفند
دیکشنری فارسی به عربی
أُحْبُولَة ، اِحْتيالٌ
-
واژههای مشابه
-
ترفند کردن
لغتنامه دهخدا
ترفند کردن . [ ت َ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مکر و حیله کردن . زرق و دستان کردن . تزویر کردن : بسی چاره ها جست و ترفند کردسرانجام پنهان یکی بند کرد. (گرشاسبنامه ).و رجوع به ترفندو ترفنده شود.
-
فَند و ترفند
فرهنگ گنجواژه
فن و بدل.
-
جستوجو در متن
-
برفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] barfand = ترفند
-
gimmals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترفند
-
trickstress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترفند
-
tref
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترفند
-
trampdom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترفند
-
تروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarvand = ترفند