کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترفض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترفض
لغتنامه دهخدا
ترفض . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) برشاشیده و پریشان شدن . (منتهی الارب ). پراکنده و پریشان شدن . (از ناظم الاطباء). || تفرق و جاری شدن اشک . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رفتن . || شکسته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکسر و تبدد. (اقرب ا...
-
جستوجو در متن
-
مترفض
لغتنامه دهخدا
مترفض . [ م ُ ت َ رَف ْ ف ِ ] (ع ص ) برشاشیده و پریشان شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). پریشان و متفرق و پراکنده و پاشیده . (ناظم الاطباء). || شکسته گردنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شکسته و شکافته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترفض شود.
-
برشاشیدن
لغتنامه دهخدا
برشاشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) شاشیدن . تر شدن . ترشح کردن : ارفض الدمع ارفضاضاً؛ برشاشیده و پریشان شد سرشک . (منتهی الارب ). ارفض الدمع؛ سال و ترشش . (اقرب الموارد). شاشیدن . تر شدن . ترشح کردن . (برهان ). ترفض ؛ برشاشیده شدن و پریشان شدن . ارفضاض...
-
پاشیدن
لغتنامه دهخدا
پاشیدن . [ دَ ] (مص ) پراکندن . پریشیدن . افشاندن . نثار کردن . ریختن . برافشاندن . پاچیدن . (در تداول عوام ): آب بر کسی پاشیدن ؛ آب بر روی او افشاندن . تخم در مزرعه پاشیدن ؛ تخم در کشتمند افشاندن . نمک و فلفل و نظایر آن بر روی چیزی پاشیدن ؛ نمک و فل...