کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترف
/tarf/
معنی
= قرهقروت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) کشک سیاه ، قره قروت .
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) شادخواری ، خوشگذرانی .
-
ترف
لغتنامه دهخدا
ترف . [ ت َ ] (اِ) کشک سیاه باشد، و آن را بترکی قراقروت نامند. (فرهنگ جهانگیری ). کشک سیاه را گویند، و آن را بعربی مصل و بترکی قراقروت خوانند. (برهان ). همان کشک سیاه که از دوغ ترش حاصل کنند و بعربی مصل و بترکی قراقروت خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج )....
-
ترف
لغتنامه دهخدا
ترف . [ ت َ رَ ] (ع مص ) بنعمت و آسایش زندگانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنعم . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
ترف
لغتنامه دهخدا
ترف . [ ت َ رَ / ت ُ ] (اِخ ) کوهی است یا موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام کوهی است از آن قبیله ٔ بنی اسد... و اصمعی بفتح اول و ثانی ضبط کرده است . (معجم البلدان ).
-
ترف
لغتنامه دهخدا
ترف . [ ت َ رِ ] (ع ص ) بنعمت و آسایش زندگانی کننده . نعت است از تَرَف . (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
ترف
لغتنامه دهخدا
ترف . [ ت ُ ] (اِ) ترب و فجل . (ناظم الاطباء). و رجوع به تُرب شود.
-
ترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترپ، ترپه، ترپک› [قدیمی] tarf = قرهقروت
-
ترف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taraf ۱. به نعمت و آسایش زندگی کردن.۲. متنعّم و ثروتمند شدن.۳. نعمت، آسایش، و خوشی زندگانی.۴. خوشگذرانی.
-
واژههای مشابه
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
ترف سیاه
لغتنامه دهخدا
ترف سیاه . [ ت َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رخبین . قره قروت . کبح . (زمخشری ).
-
ترف فور
لغتنامه دهخدا
ترف فور. [ تْرِ / ت ِ رِ فُرْ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در شمال ناحیه ٔ بورگ واقع در ایالت اَن فرانسه که 1130 تن سکنه دارد.
-
ترف با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarfbā = ترفینه