کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترغه
لغتنامه دهخدا
ترغه . [ ت َ رَغ ْ غ َ / غ ِ ] (اِ)آتشبازی کوچک است که از زدن بر زمین یا آتش دادن فتیله ٔ آن منفجر شده صدا می کند. وجه تسمیه ٔ صدای ترغ آن است . پس باید با غین نوشته شود نه قاف که اکنون معمول است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به ترغ و ترقه شود.
-
ترغه
لغتنامه دهخدا
ترغه . [ ت ُغ َ / غ ِ ] (اِ) پرنده ایست از گنجشک بزرگتر و مثل بلبل آواز میخواند. (فرهنگ نظام ). رجوع به ترقه شود.
-
واژههای مشابه
-
ترغه شدن
لغتنامه دهخدا
ترغه شدن . [ ت َ رَغ ْ غ َ / غ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناگهان به غضب آمدن . (فرهنگ نظام ). و رجوع به ترقه شود.
-
دو تُرغه
لهجه و گویش تهرانی
دو رگه
-
واژههای همآوا
-
طرقه
واژگان مترادف و متضاد
توکا، چکاوک، جل
-
ترقه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ قِّ) (اِ.) نوعی وسیلة بازی که دارای مادة منفجرة ضعیفی است و بر اثر ضربه یا انفجار تولید صدا می کند.
-
طرقه
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ قِّ) (اِ.) = ترقه : نوعی بازیچه برای بچه ها حاوی مقداری باروت که با آتش زدن منفجر شده و صدای زیادی می دهد.
-
طرقه
لغتنامه دهخدا
طرقه . [ طُ ق َ ] (اِخ ) از توابع خراسان ، و دارای معدن زغال سنگ است . (جغرافی اقتصادی کیهان ص 40).
-
طرقه
لغتنامه دهخدا
طرقه . [طُ ق َ / ق ِ ] (اِ) مرغی است . نوعی مرغ است سیاه ، دوچند گنجشکی و سخن گوی . قسمی مرغ که پرهای آن به سیاهی گراید و مانند طوطی تقلید صوت شنوده کند. شارک . شارو. شار. شحرور. قره طاوق . توکا. چاله خوس . چاله خسب .
-
ترقح
لغتنامه دهخدا
ترقح . [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) ورزیدن و فراهم آوردن برای عیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسب کردن برای عیال . (از اقرب الموارد) (از المنجد): هو یترقَّح ُ لعیاله ؛ یکتسب لهم . (اقرب الموارد).
-
ترقه
لغتنامه دهخدا
ترقه . [ ت َرَق ْ ق َ / ق ِ ] (اِ) کاغذی به چند تای مثلث تاشده در میان آن باروت سیاه و در شکم آن سوراخی و در سوراخ ، فتیله ای بباروت آلوده تعبیه کنند و چون آن فتیله راآتش دهند کاغذ بترکد و آوازی سخت برآرد، و این نوعی آتش بازی است ، و ترقه فرنگی نوعی ...
-
ترقه
لغتنامه دهخدا
ترقه . [ ت ُ ق َ / ق ِ ] (اِ) طرقه . مرغی است سیاهرنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترغه شود.
-
ترقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) taraqqe هریک از وسایل بازی که دارای قدرت انفجار ضعیفی هستند و بر اثر ضربه یا حرارت، منفجر شده و تولید صدا میکند.