کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترغ
/torq/
معنی
اسب سرخرنگ؛ کَهَر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترغ
فرهنگ فارسی معین
(تُ رْیا تُ رُ) (اِ. ص .) اسب سرخ رنگ .
-
ترغ
لغتنامه دهخدا
ترغ . [ ت ُ رُ ] (اِ) اسبی باشد سرخ رنگ که آن را کهر خوانند. (برهان ) (انجمن آرا). برهان چنین نوشته و در فرهنگها نیافتم . (انجمن آرا). اسب کمیت . (آنندراج ). اسب کهر که سرخ رنگ است . (ناظم الاطباء).
-
ترغ
لغتنامه دهخدا
ترغ .[ ت َ رَ ] (اِ صوت ) مخفف تراغ . آوازی که از شکستن یا افتادن چیز سخت یا بهم خوردن دو چیز سخت یا مانند آنها پیدا شود... وقتی که صدا مکرر باشد ترغ ترغ یا ترغ و تروغ می گویند و لفظ تروغ بدون ترغ استعمال نمیشود... این لفظ را با قاف (ترق ) هم می نویس...
-
ترغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] torq اسب سرخرنگ؛ کَهَر.
-
ترغ
واژهنامه آزاد
اسب کهر.
-
واژههای همآوا
-
طرق
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهها، جادهها ۲. شیوهها، روشها، طریقها، متدها، نحوهها
-
طرق
فرهنگ فارسی معین
(طَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .)زدن . 2 - (مص ل .) شاشیدن ستوران در آب .
-
طرق
فرهنگ فارسی معین
(طُ رُ) [ ع . ] (اِ.)جِ طریق ؛ راه ها، روش ها.
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ ] (اِخ ) نام کتابی هندی که به عربی نقل شده است . (فهرست ابن الندیم ).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ ] (ع مص ) زدن . || زدن به مطرقه . کوفتن . || فال سنگک زدن کاهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ فال زدن . سنگ زدن کاهن . (زوزنی ). و اصله الضرب ، و منه سمیت المطرقة. (زوزنی ) : الطرق و الطیرة و العیافة من الجبت ؛ سنگک زدن و تشأم کردن به چ...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ رَ ] (اِخ ) آبی است مر بنی وقبی را. (منتهی الارب ). موضعی است که تا وقباء پنج میل راه باشد. (معجم البلدان ).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ رَ ] (ع مص ) نوشیدن آب مکدر را. یقال : طرق طرقاً. || توبرتو شدن پر مرغ . (منتهی الارب ). بر هم نشستن پر مرغ . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) سستی زانوی شتر. (منتهی الارب ). ضعف الرکبتین . (مهذب الاسماء). || کجی در ساق شتر. (منته...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طِ ] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به عربی شحم است . (فهرست مخزن الادویه ). || (اِمص ) توانائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قوت . || فربهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاقی . سمن .
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طراق و طریق . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ اطرق . (اقرب الموارد).