کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترش آب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترش آب
لغتنامه دهخدا
ترش آب . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان و 100هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و بر سر راه مالرو مقصود به پسوجان قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و حبوب ، شغل اهالی ...
-
ترش آب
لغتنامه دهخدا
ترش آب . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه است که در بخش خوسف شهرستان بیرجند و 59هزارگزی شمال باختری خوسف و 12هزارگزی شمال خاوری کسلان قرار دارد. دره ای معتدل است و 215 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو...
-
ترش آب
لغتنامه دهخدا
ترش آب . [ ت ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان کوشه که در بخش خاش شهرستان زاهدان و 25هزارگزی شمال خاش و 18هزارگزی خاور شوسه ٔ زاهدان به خاش قرار دارد. کوهستانی و گرم و معتدل است و 300 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زر...
-
ترش آب
لغتنامه دهخدا
ترش آب . [ ت ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز که در بخش خوسف شهرستان بیرجند و 25هزارگزی جنوب خاوری خوسف قرار دارد. جلگه ای گرمسیر است و 89 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافی...
-
ترش آب
لغتنامه دهخدا
ترش آب .[ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد است که در بخش دورود شهرستان بروجرد و 15هزارگزی خاور دورود و 4هزارگزی شمال راه آهن دورود به اراک قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آنجا غلات و لبنیات و صیفی ...
-
واژههای مشابه
-
تُرُش
لهجه و گویش بختیاری
toroš تُرش.
-
sour milk
شیر ترش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شیری که مزۀ آن به علت تخمیر یا تجزیه شدن چربی تند شده باشد
-
sour rot
پوسیدگی ترش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوسیدگی ناشی از گونهای قارچ که نشانۀ آن لهیدگی و ایجاد بوی نامطبوع و ترشمزگی و پوشش کرمرنگ قارچ در میوههایی مانند انگور و گوجهفرنگی و مرکبات است
-
sour cream, acidified cream, ripened cream
خامۀ ترش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خامهای که بهوسیلۀ باکتریها تخمیر شده یا با افزودن اسیدهای خوارکی ترششده باشد
-
ترش رو
فرهنگ فارسی معین
(تُ رْ یا رُ) (ص مر.) بدخو.
-
جوش ترش
لغتنامه دهخدا
جوش ترش . [ش ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسید طرطریک . اسیر تارتاریک . اسیدی است که از دارتو (دُردی که از شراب در چلیک باقی ماند) بدست آید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
لیموی ترش
لغتنامه دهخدا
لیموی ترش . [ ی ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لیموترش . نوعی لیمو. و رجوع به لیمو شود.
-
لب ترش
لغتنامه دهخدا
لب ترش . [ ل َ ت ُ ] (ص مرکب ) کمی ترش . که کمی ترش است . مایل به ترشی . می خوش . که کمی به ترشی زند. ملس : شرابی لب ترش ، که کمی ترش است .
-
ترش خاستن
لغتنامه دهخدا
ترش خاستن . [ ت ُ / ت ُ رُ ت َ ] (مص مرکب ) ترش برخاستن . عبوس از خواب برخاستن ، چنانکه کودکان : صفرا همه به ترش نشانند و من ز خواب چون طفل ترش خیزم و صفرا برآورم .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 250).