کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشی خوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترشی خوری
لغتنامه دهخدا
ترشی خوری . [ ت ُ / ت ُرُ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) کاسه ٔ کوچک تر از مرباخوری .کاسه ٔ خرد چینی و غیره ، برای نهادن ترشی بر خوان .
-
واژههای مشابه
-
تُرُشى
لهجه و گویش بختیاری
toroši تُرشى.
-
گله ترشی
لغتنامه دهخدا
گله ترشی . [ گ ِل ْ ل َ / ل ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) انگوری که در آب غوره نگاه دارند غیر فصل را. ترشی انگوری خاص که حب آن نسبتاً بزرگ و مایل به گردی است . ترشی که از انگور دانه دار مدور سفید یا سرخ کنند. ترشی که ازگله ٔ انگور در سرکه افکنده کنند. (یادداشت ...
-
pickling liquid
مایع ترشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آب حاوی نمک و سرکه که مواد غذایی ترشیانداخته در آن غوطهور میشوند
-
pickling 1
ترشی انداختن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نگهداری مواد غذایی در سرکه و آبنمک که معمولاً حاوی ادویه است
-
زالک ترشی
لغتنامه دهخدا
زالک ترشی . [ ل َ ت ُ ] (اِ مرکب ) (بلهجه ٔ قزوین ) معمولاً ترشی بادنجان یا ترشی درهم را گویند.
-
فلفل ترشی
لغتنامه دهخدا
فلفل ترشی . [ ف ِ ف ِ ل ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلفل هندی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلفل هندی شود.
-
لیته ترشی
لغتنامه دهخدا
لیته ترشی . [ ت َ /ت ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) ترشی بادنجان که بادنجان آن را کوبیده و له کرده باشند. لیته . و رجوع به لیته شود.
-
لب ترشی
لغتنامه دهخدا
لب ترشی . [ ل َ ت ُ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت لب ترش .
-
بادنجان ترشی
لغتنامه دهخدا
بادنجان ترشی . [ دَ / دِ ت ُ ] (اِ مرکب ) بادنجان که در سرکه نگه دارند و پس از مدتی بمصرف رسانند.
-
پیاز ترشی
لغتنامه دهخدا
پیاز ترشی . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) پیاز که در سرکه افکنند و چند گاه بنهند.
-
ترشی انداختن
لغتنامه دهخدا
ترشی انداختن . [ ت ُ / ت ُ رُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ترشی گذاشتن . آچار ساختن . پروردن آنچه از میوه ها در سرکه آچار طعام را. آچار کردن سرکه با سبزیها و میوه ها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - دختر را ترشی انداختن ؛ بمزاح ، بشوی ندادن و در خانه داشتن او ر...
-
ترشی زدن
لغتنامه دهخدا
ترشی زدن . [ ت ُ / ت ُ رُ زَدَ ] (مص مرکب ) طعام یا جز آن را با ترشی آمیختن .
-
ترشی آلات
لغتنامه دهخدا
ترشی آلات . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) مخللات و آچارها. (ناظم الاطباء). بغلط بمعنی انواع ترشی . ترشیها.