کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشرویی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترشرویی کردن
لغتنامه دهخدا
ترشرویی کردن . [ ت ُ / ت ُ رُ رو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدخلقی کردن .درهم کشیدگی روی نمودن . تعبیس . لبها و ابروان در هم کشیدن ، چندانکه صورت خشن و هولناک گردد : یکی چون ترشی آن غوره خوردی چو غوره زآن ترشرویی نکردی . نظامی .ز شورش کردن آن تلخ گفتارترشرو...
-
واژههای مشابه
-
ترشرویی، ترشرویی
واژگان مترادف و متضاد
اخم، بداخلاقی، بدخلقی، عبس، کجخلقی ≠ خوشرویی
-
جستوجو در متن
-
scowl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسناک، اخم، ترشرویی، ابرو درهم کشی، اخم کردن
-
lour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منم، اخم، ترشرویی، اخم کردن، تیره شدن، گرفته شدن، هوای گرفته و ابری
-
اوطا
دیکشنری عربی به فارسی
پايين اوردن , تخفيف دادن , کاستن از , تنزل دادن , فروکش کردن , خفيف کردن , پست تر , پايين تر , اخم , عبوس , ترشرويي , هواي گرفته وابري , اخم کردن
-
عبوس
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روی ترش کردن . 2 - (اِمص .) ترشرویی .
-
تزرید
لغتنامه دهخدا
تزرید. [ ت َ ] (ع مص ) تنگ کردن چشم یعنی ترشرویی و غضب کردن بر کسی . (از متن اللغة).
-
lower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایین تر، اخم، ترشرویی، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن، اخم کردن، خرد شدن، پست تر، هوای گرفته و ابری
-
تجهم
لغتنامه دهخدا
تجهم . [ ت َ ج َهَْ هَُ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخوش آمدن . (زوزنی ). ترشرویی کردن با کسی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ناخوش کردن و ترشرویی کردن با کسی . (آنندراج ): تجهمه ُ و تجهم له ُ؛ استقبله ُ بوجه کریه . (قطر المحیط) (...
-
fret
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی، اخم، اذیت، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی حوصلگی، جیغ، ساییدگی، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن، پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، وهوي هاي کردن، جویدن، رنگ امیزی کردن
-
تکلح
لغتنامه دهخدا
تکلح . [ ت َ ک َل ْ ل ُ ] (ع مص ) سپید واکردن دندان در ترشرویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترشرویی کردن و افراط در تعبس و گفته اند الکلوح در اصل آشکار گردیدن دندانهای عبوس است . (از اقرب الموارد). || ترشرویی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال...
-
اکلاح
لغتنامه دهخدا
اکلاح . [ اِ ] (ع مص ) دندان سپید کردن در ترشرویی . || ترشروی گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تعبیس
لغتنامه دهخدا
تعبیس . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ عبوس . (زوزنی ). ترشرویی کردن ، شدد للمبالغه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ترشروئی کردن و درکشیدن لبها را.(از اقرب الموارد). درهم کشیدن ابروان و روی ترش کردن . (از اقرب الموارد).