کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هر عضو ترشح کننده
دیکشنری فارسی به عربی
غدة
-
ریختن (باصدای ترشح)
دیکشنری فارسی به عربی
بقعة
-
واژههای همآوا
-
ترشه
لغتنامه دهخدا
ترشه . [ ت ُ / ت ُ رُ ش َ / ش ِ ] (اِ) نام میوه ای است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || رستنیی باشد که تخم آنرا بعربی بزرالحماض و حب الرشاد خوانند. اگر قدری از آن تخم در خرقه بندند، و زن بر بازوی چپ بنددمادام که با خود دارد آبس...
-
ترشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) torše = ترشک
-
جستوجو در متن
-
secretes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح می کند، پنهان کردن، ترشح کردن، تراوش کردن
-
secrete
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح، پنهان کردن، ترشح کردن، تراوش کردن
-
secreting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح، پنهان کردن، ترشح کردن، تراوش کردن
-
secreted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح شده، پنهان کردن، ترشح کردن، تراوش کردن
-
superior thalamostriate vein
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رگ ترشح ترشح تر
-
internal secretion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح داخلی، هورمون، ترشح درونی
-
trocheus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح
-
turgesce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح
-
martemper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح
-
armisonant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح