کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترشابه
/toršābe/
معنی
= سماق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترشابه
لغتنامه دهخدا
ترشابه . [ ت ُ / ت ُ رُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ترشاوه . سماق راگویند و آن معروف است و از آن آش پزند و خورند و آن آش را تتماج گویند، و تتم ترکی است . (انجمن آرا).
-
ترشابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترشاوه› (زیستشناسی) [قدیمی] toršābe = سماق
-
واژههای همآوا
-
ترش آبه
لغتنامه دهخدا
ترش آبه . [ ت ُ / ت ُ رُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آبی که بصورت قی برآید با طعم ترش . لعابی ترش که از دهان سرازیر شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
سماک
واژگان مترادف و متضاد
سماق، ترشابه، تتری
-
ترشاوه
لغتنامه دهخدا
ترشاوه . [ ت ُ / ت ُ رُ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) سماق . (فرهنگ رشیدی ). ترشابه . و رجوع به ترشابه شود.
-
اُوو زِزُوو
لهجه و گویش بختیاری
ow-zezzow ترشابه دوغ پخته شده (براى تهیهکشک دوغ را مىجوشانند و درون کیسه مىریزند. آب خارج شده از این کیسه را ترشابه گویند که آن رانیز براى بهدست آوردن قرهقوروتدوباره مىجوشانند یا در آفتاب تبخیرمىکنند).
-
سماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سمّاق، معرب، مٲخوذ از فارسی: سماک] (زیستشناسی) somāq درختی با برگهای مرکب، گلهای سفید خوشهای، میوۀ کوچک سرخرنگ و ترشمزه که در جاهای سرد میروید و بلندیش تا پنج متر میرسد؛ تتم؛ تتری؛ تتریک؛ ترشابه؛ ترشاوه؛ تمتم؛ سماقیل.〈 سماق ...
-
لیمو
لغتنامه دهخدا
لیمو. (اِ) قسمی از مرکبات و آن دو گونه بود: ترش و شیرین . لیموی شیرین ، خاص ایران است و آن به درشتی نارنج و پرتقال است با پوست زرد روشن و صاف و بی دندانه . لیموی ترش ، قسمی از مرکبات و ترشابه هاست که در ولایت ساحلی بحر خزر و فارس و عمان روید و آنچه د...