کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
xenophobia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگانه بودن، بیگانه ترسی، بیم از بیگانه
-
يَرْهَبُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي ترسند (ازالرهبة و الرهب به معناي ترسي است که توأم با احتراز باشد )
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amn ۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
امان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) بی ترسی ، ایمنی . 2 - (اِ.) زنهار، پناه .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن حسنون . احمدبن محمد ترسی . رجوع به ابونصر احمد... شود.
-
رُّهْبَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
کشيشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معناي ترسي است که توأم با احتراز باشد و رهبانية به معناي مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
-
رُهْبَانَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
کشيشانشان - جمع راهب (ازالرهبة و الرهب به معناي ترسي است که توأم با احتراز باشد و رهبانية به معناي مبالغه و غلو و افراط در تحمل عبادت است)
-
ترس کردن
لغتنامه دهخدا
ترس کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیم کردن . وحشت کردن : نه خوفی از اثر آه خسته ای خوردی نه ترسی از گذر اشک سایلی کردی .عماد فقیه (از آنندراج ).
-
باج خواه
لغتنامه دهخدا
باج خواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه باج را از بازرگانان گیرد و بسر کار رساند : اگر ترسی از رهزن و باج خواه که غارت کند آنچه بیند براه .نظامی (از آنندراج ).
-
خفسیدن
لغتنامه دهخدا
خفسیدن . [ خ ُ دَ ] (مص ) خفتن . خسبیدن : اگر ز گردش جافی فلک همی ترسی چنین بسان ستوران چرا همی خفسی .ناصرخسرو.
-
تَقْشَعِرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
مي لرزد(پوست)(از مصدر اقشعرار است که به معناي جمع شدن پوست بدن است به شدت ، از ترسي که در اثر شنيدن خبر دهشت آور و يا ديدن صحنهاي دهشت آور دست ميدهد )
-
اضطراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezterāb ۱. جنبیدن.۲. لرزیدن؛ تپیدن.۳. پریشانحال شدن؛ آشفتگی؛ بیتابی؛ بیآرامی.۴. یکدیگر را با چیزی زدن؛ به هم واکوفتن.۵. (روانشناسی) پریشانی ذهن براثر ترسی مبهم.
-
رشرشة
لغتنامه دهخدا
رشرشة. [ رَ رَ ش َ ] (ع مص ) نرمی . (منتهی الارب ): رشرشه ٔ چیزی ؛ استرخا و نرمی آن . || فرودآمدن به کسی که بترسند از وی . (از اقرب الموارد). توانستن تو به کسی که می ترسی او را. (منتهی الارب ).
-
ناقص خرد
لغتنامه دهخدا
ناقص خرد. [ ق ِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) بی عقل . نادان . ابله . کم فهم . بی شعور. بی ادراک : نمی ترسی ای گرگ ناقص خردکه روزی پلنگیْت از هم دَرَد؟سعدی .
-
درقی
لغتنامه دهخدا
درقی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درقه . تُرسی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- شریان درقی بالائی (فوقانی ) ؛ شریانی است که به حنجره و جسم درقی می رود از قدام طرف تحتانی سبات ظاهر رسته ٔ اول به قدام و انسی رفته پس مستقیماً به تحت آمده بطرف اعلای قطعه ٔ طرفی ...