کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترسو
/tarsu/
معنی
کسی که از هرچیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود؛ کمجرئت؛ کمدل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بددل، بزدل، بیجگر، بیمناک، ترسنده، جبان، ضعیفدل، جبون، خایف، کمجرات، کمدل، مستوحش، متوحش ≠ شجاع، نترس، بیپروا، شیردل
دیکشنری
caitiff, chicken-hearted, coward, cowardly, fainthearted, fearsome, lily-livered, mouse, mousey, mousy, poltroon, pusillanimous, shy, timid, timorous
-
جستوجوی دقیق
-
ترسو
واژگان مترادف و متضاد
بددل، بزدل، بیجگر، بیمناک، ترسنده، جبان، ضعیفدل، جبون، خایف، کمجرات، کمدل، مستوحش، متوحش ≠ شجاع، نترس، بیپروا، شیردل
-
ترسو
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص .) ترسنده ، کم جرأت ، کم دل .
-
ترسو
لغتنامه دهخدا
ترسو. [ ت َ ] (ص نسبی ) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت ) جبان و صاحب جبن و کم جرئت . (ناظم الاطباء). پرترس . بسیارترس . در تداول عوام ، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.
-
ترسو
لغتنامه دهخدا
ترسو. [ ت ُ ] (اِخ ) دهی در کلارستاق . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 108 و ترجمه ٔ وحید ص 146 شود.
-
ترسو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tarsu کسی که از هرچیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود؛ کمجرئت؛ کمدل.
-
ترسو
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر , حمامة , خجول , دجاجة , دقيق
-
ترسو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tarsu طاری: tarsö / tarsu طامه ای: tarsu / bozdel طرقی: tarsu کشه ای: tarsu نطنزی: tarsu / bozdel
-
واژههای مشابه
-
ادم ترسو
دیکشنری فارسی به عربی
جبان
-
Diomedea cauta
مرغ توفان دیومِدی ترسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با بدن سفید و سر خاکستری تیره که روی پر و دم آن سیاه و زیرش سفید است؛ منقار آن زرد است و لکهای تیره در بخش پایینیِ نوک آن وجود دارد
-
جستوجو در متن
-
yellowbelly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسو
-
جبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: جُبَناء] [قدیمی] jabān ترسو.
-
بی خایه
لهجه و گویش تهرانی
ترسو
-
مث جودا
لهجه و گویش تهرانی
ترسو