کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترسة
لغتنامه دهخدا
ترسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) لاک پشت . (دزی ج 1 ص 144). || نوعی ماهی پهن و شبیه سپر که کروکودیلهای کوچک را میخورد. (دزی ایضاً).
-
ترسة
لغتنامه دهخدا
ترسة.[ ت ِ رَ س َ ] (ع اِ) ج ِ تُرْس ، بمعنی سپر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت َ س َ / س ِ ] (اِ) قوت واهمه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش مینودشت شهرستان گرگان و در 27هزارگزی جنوب خاوری مینودشت و 3هزارگزی دوزین قرار دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و ارزن و لبنیات و حبوب و ابریشم است . شغل مردم آنجا زراعت و گله داری ...
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت َرْ رَ س َ ] (اِخ ) از قریه های الش است از توابع طلیطله در اندلس . (مراصد) (از معجم البلدان ).
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت ُ س َ / س ِ ] (اِ) قوس قزح . (برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (اوبهی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آژفنداک . (ناظم الاطباء). آنرا تربسه و تربیسه و سرویسه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
ترسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] to(a)rse = رنگینکمان
-
واژههای همآوا
-
ترست
لغتنامه دهخدا
ترست . [ ت ِ رِ ] (اِ) یک نوع اندازه ای . (از ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || عدد سیصد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ) (شعوری ج 1 ورق 297 ب ). || نورد جولاهگان . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ترسی
لغتنامه دهخدا
ترسی . [ ت َرْ رَ سی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به تَرَّسة. (از معجم البلدان ). و رجوع به ماده ٔ بعد و تَرَّسة شود.
-
تراسی
لغتنامه دهخدا
تراسی . [ ت َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به ترسه ، که سپرفروش و سپرسازی را افاده می کند. (سمعانی ).
-
ترسی
لغتنامه دهخدا
ترسی . [ ت َرْ رَ سی ی ] (اِخ )رجوع به ابن قطاع و معجم البلدان ذیل تَرّسة شود.
-
کمردون
لغتنامه دهخدا
کمردون . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) قوس قزح را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قوس قزح و آژفنداک . (ناظم الاطباء). آژفنداک . آفنداک . ترسه . انطلیسون . تیراژه . کمر رستم . کمان رستم . طوق بهار. سریر. رخش . سدکیس . قالیچه ٔ فاطمه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...