کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
tenderize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد کردن، ترد کردن، حساس کردن
-
tenderizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب کردن، ترد کردن، حساس کردن
-
embrittled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، شکننده کردن، ترد کردن
-
tender
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن، حساس، لطیف، ترد، مهربان، نازک، باریک، ترد و نازک، مشفق، دقیق، محبت امیز، تنک، با ملاحظه
-
crisp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترد، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن، مجعد، پرچین و شکن
-
tendered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن
-
unstringing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون ترد، نخ چیزی را کشیدن، شل کردن، ازاد کردن، نخ یا بند چیزی را سست کردن
-
shortenings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوتاه کردن، روغن ترد کننده شیرینی و غیره
-
tenders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناقصه ها، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن
-
shortening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوتاه کردن، روغن ترد کننده شیرینی و غیره، مختصر کننده
-
رقيقة مقلية
دیکشنری عربی به فارسی
مجعد شدن , موجدارکردن , حلقه حلقه کردن , چيز خشک وترد , ترد , سيب زميني برشته
-
crisps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیپس، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن
-
عرض
دیکشنری عربی به فارسی
فرمودن , امر کردن , دعوت کردن , پيشنهاد کردن , توپ زدن , خداحافظي کردن , قيمت خريدرا معلوم کردن , مزايده , پيشنهاد , پهنا , عرض , وسعت نظر , نمايش , نمايش دادن , نماياندن , تقديم داشتن , پيشکش کردن , عرضه , تقديم , پيشکش , اراءه , نشان دادن , نمودن ,...
-
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) 1 - تخم کشیدن ، خصی کردن . 2 - مدتی در برف یا ی خ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود.
-
postheating
پسگرمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] گرم کردن قطعات جوشکاریشده بلافاصله پس از جوشکاری برای بازپخت یا تنظیم میزان سرد شدن قطعه بهمنظور جلوگیری از تشکیل ساختار سخت یا ترد