کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تردد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تردد
/taraddod/
معنی
۱. آمدوشد کردن.
۲. [قدیمی] دودل شدن؛ دودله بودن.
۳. [قدیمی] اسهال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمدوشد، رفتوآمد، عبورومرور
۲. تذبذب، تردید، دودلی، شبهه، شک
۳. آمیزش، حشر، مراوده
برابر فارسی
رای، آمدوشد، رفت وآمد، رو و آ
فعل
بن گذشته: تردد کرد
بن حال: تردد کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تردد
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمدوشد، رفتوآمد، عبورومرور ۲. تذبذب، تردید، دودلی، شبهه، شک ۳. آمیزش، حشر، مراوده
-
تردد
فرهنگ واژههای سره
رای، آمدوشد، رفت وآمد، رو و آ
-
تردد
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) آمد و شد کردن . 2 - دو دل شدن . 3 - اسهال .
-
تردد
لغتنامه دهخدا
تردد. [ ت َ رَدْ دُ ] (ع مص ) شد و آمد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). آمد و شد کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گردیدن و رفتن و آمد و شد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ج...
-
تردد
دیکشنری عربی به فارسی
بسامد , فرکانس , فراواني , درنگ , دودلي , ترديد , تامل , بي تص?ميمي , دو دلي , بي عزمي
-
تردد
دیکشنری عربی به فارسی
تامل کردن , مردد بودن , بي ميل بودن , متزلزل شدن , فتور پيدا کردن , دو دل بودن , ترديد پيدا کردن , تبصره قانون , نوسان کردن
-
تردد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taraddod ۱. آمدوشد کردن.۲. [قدیمی] دودل شدن؛ دودله بودن.۳. [قدیمی] اسهال.
-
واژههای مشابه
-
traffic lane
مسیر تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مسیری یکطرفه که جهت تردد شناورها در آن باید رعایت شود
-
traffic model
مدل تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی معادلۀ ریاضی یا فننگارهای که برای شبیهسازی شدآمد، بهویژه در محدودۀ شهری یا آزادراه، به کار میرود
-
traffic conditions
وضعیت تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شرایط ناظر بر وسایل نقلیه براساس تنوع آنها و توزیع جهتی جریان عبور و نحوۀ استفاده از خطوط عبور و ویژگی رانندگان آنها در یک محدودۀ ترددی معین
-
traffic congestion
ازدحام تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ازدحام وسایل نقلیه و عابر پیاده در معابر بهحدیکه سرعت حرکت بهشدت کاهش یابد و مانع حرکت روان وسایل نقلیه شود
-
gangway 1
پل تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تخته یا سازهای فلزی یا چوبی که بهصورت پلی بین عرشۀ کشتی و اسکله یا بین دو کشتی قرار میگیرد و ازطریق آن تردد کارکنان کشتی میسر میشود
-
traffic density
چگالی تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تراکم وسایل نقلیه در هر کیلومتر معبر در لحظۀ معین
-
induced traffic, induced demand
تردد افزوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] میزان افزودهشده به حجم تردد در پی به وجود آمدن تسهیلات جدید حملونقل