کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترخيص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترخيص
معنی
اختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن از , خطور کردن , پاس دادن , رايج شدن , اجتناب کردن , گذر , عبور , گذرگاه , راه , گردونه , گدوک , پروانه , جواز , گذرنامه , بليط
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترخيص
دیکشنری عربی به فارسی
اختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن از , خطور کردن , پاس دادن , رايج شدن , اجتناب کردن , گذر , عبور , گذرگاه , راه , گردونه , ...
-
واژههای مشابه
-
ترخیص
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرخصسازی ۲. خارجسازی ۳. جنس از گمرگ) ۴. مرخص کردن ۵. رخصتدهی ۶. اجازت دادن، اجازهدادن، رخصت دادن
-
discharge
ترخیص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مرخص کردن یا مرخص شدن بیمار بستری از بیمارستان
-
ترخیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ارزان کردن . 2 - مرخص کردن .
-
ترخیص
لغتنامه دهخدا
ترخیص . [ ت َ ] (ع مص ) رخصت دادن (زوزنی ) (دهار). رخصت دادن مر کسی را در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رخصت کردن و اجازت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
ترخیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarxis ۱. رخصت دادن؛ اجازه دادن.۲. مرخص کردن.۲. [قدیمی] ارزان کردن.
-
ترخیص
دیکشنری فارسی به عربی
ترخيص ، إِجارَة
-
ترخیص
واژهنامه آزاد
(گمرک) مرحله ای از واردات کالا _پس از انجام تشریفات قانونی و پرداخت عوارض_ که جواز خروج کالا از گمرک و ورود آن به کشور صادر می شود. معادل Clearance یا Customs Clearance در انگلیسی.
-
certificate or release
گواهی ترخیص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] گواهیای که پس از انجام تعمیر سنگین صادر میشود
-
delivery order, DO 2, landing order
برگ ترخیص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستور کتبی صاحب کشتی یا نمایندۀ او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا
-
cargo clearance
ترخیص کالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرایند خارج کردن کالا از گمرک
-
admission-discharge-transfer system
سامانۀ پذیرشـ ترخیصـ انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] سامانهای برای جمعآوری و نگهداری و توزیع دادههای پذیرش و ترخیص یا انتقال بیماران بستری و سرپایی و فوریتی و جراحیهای سرپایی اختـ . سامانۀ پتا ADT
-
جستوجو در متن
-
رد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ترخيص