کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترجی
/tarajji/
معنی
امیدوار شدن؛ امید داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجی
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ جِّ) [ ع . ] (مص ل .) امید داشتن .
-
ترجی
لغتنامه دهخدا
ترجی . [ ] (اِخ ) شهرکیست آبادان و قدیمترین شهریست اندر طبرستان . (حدود العالم چ ستوده ص 145).
-
ترجی
لغتنامه دهخدا
ترجی . [ ت َ رَج ْ جی ] (ع مص ) امید داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). امید داشتن بچیزی که ممکن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). امید داشتن به چیزی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). اظهار خواستن چیزی ممکن یا کراهت از آن . (از تعریفات جرجانی ). ام...
-
ترجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarajji امیدوار شدن؛ امید داشتن.
-
واژههای مشابه
-
تُرْجِي
فرهنگ واژگان قرآن
تأخير بينداز - دور کن (به آينده موکول کن)
-
جستوجو در متن
-
برسد
لغتنامه دهخدا
برسد. [ ب َ / ب ِ رَ / رِ س َ ] (اِ فعل ) کلمه ٔ ترجی است . کاش بیاید که بگذرد. (ناظم الاطباء).
-
مترجی
لغتنامه دهخدا
مترجی . [ م ُ ت َ رَج ْ جی ] (ع ص ) امید دارنده . (آنندراج ). امید دارنده و چشم دارنده و متوقع. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجی شود.
-
باشد
لغتنامه دهخدا
باشد. [ ش َ ] (فعل دعایی ) و باشد که ... (از مصدر بودن ) یحتمل . یُمکِن . شاید. کاش . کاشکی . امید است . محتمل است . بُوَد. لَعَل َّ : آبی بروزنامه ٔ اعمال ما فشان باشد توان سترد حروف گناه از او. حافظ.بمعنی تمنی و ترجی است . (شعوری ج 1 ص 156). رجوع ب...
-
آیا
لغتنامه دهخدا
آیا. (ادات استفهام ) کلمه ای است که بدان طلب دانستن و استفهام کنند : فروماند و از کارش آمد شگفت بسی با دل اندیشه اندرگرفت که آیا بهشت است یا بزمگاه سپهر برینست یا چرخ ماه ؟ فردوسی .مشتاق آن نگارم آیا کجاست گوئی با ما نمی نشیند بی ما چراست گوئی ؟ اوحد...
-
امیدواری
لغتنامه دهخدا
امیدواری . [ اُمیدْ ] (حامص مرکب ) مقابل ناامیدی . (آنندراج ). رجاء. ارتجاء. ترجی . ترجیه . (یادداشت مؤلف ). امیدوار بودن . امید داشتن . (از فرهنگ فارسی معین ). آرزومندی : مجنون ز سر امیدواری می کرد بسجده حق گزاری . نظامی .عاشق چو شنید امیدواری گفتا...
-
عسی
لغتنامه دهخدا
عسی . [ ع َ سا ] (ع فعل ) فعل مقاربه بمعنی باشد که . (منتهی الارب ). قریب است و نزدیک است که چنین شود، و بمعنی یقین و شاید هم آمده است . (غیاث اللغات ). شاید بود. (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ). شاید بود که آن مرد، و مگر. و این فعلی است از افعال ناق...
-
کاش
لغتنامه دهخدا
کاش . (ق ) بمعنی کاشکی بود. (صحاح الفرس ). بمعنی کاشکی است که کلمه ای باشد از اسمای ترجی و تمنی که خواهش و آرزو و حسرت است و در محل طلب چیزی به طریق آرزو گویند و بمعنی افسوس و تأسف هم آمده . (برهان ). لعل و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک . (منته...
-
دستبوس
لغتنامه دهخدا
دستبوس . [ دَ ] (اِ مرکب ) بوسه ٔ دست . بوسه که کسی بر دست دیگری دهد. || (اِمص مرکب ) دستبوسی . تقبیل دست و بوسه زدن بر دست . (ناظم الاطباء). عمل بوسیدن کسی دست دیگری را : حضرت خلافت را شرم آمد و عاطفت فرمود... و رتبت دست بوس ارزانی داشت . (تاریخ بیه...