کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترجمه
/tarjo(e)me/
معنی
۱. نقل مطلبی از زبانی به زبان دیگر.
۲. [جمع: تَراجِم] [قدیمی] ذکر سیرت، اخلاق، و نسب کسی.
۳. شرح احوال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برگردان، نقل
۲. بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال
۳. گزارش
برابر فارسی
برگردانی، برگردان، ترزبانی، ترگویه، نورند
فعل
بن گذشته: ترجمه کرد
بن حال: ترجمه کن
دیکشنری
rendering, rendition, translation, version
-
جستوجوی دقیق
-
ترجمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگردان، نقل ۲. بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال ۳. گزارش
-
ترجمه
فرهنگ واژههای سره
برگردانی، برگردان، ترزبانی، ترگویه، نورند
-
ترجمه
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ یا جُ مِ) [ ع . ترجمة ] 1 - (مص م .) روایت کردن مطلبی از زبانی به زبان دیگر.2 - ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب کسی . 3 - (اِمص .) گزارش .
-
ترجمه
لغتنامه دهخدا
ترجمه . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) بیان کلامی از زبانی بزبان دیگر. (ناظم الاطباء) : فرمانها بخواسته و فرونگریسته و ترجمه های آن راست کرده ... بازفرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 43). امیر خواجه بونصر را آواز داد پیش تخت شد و نامه بست...
-
ترجمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ترجَمَة] tarjo(e)me ۱. نقل مطلبی از زبانی به زبان دیگر.۲. [جمع: تَراجِم] [قدیمی] ذکر سیرت، اخلاق، و نسب کسی.۳. شرح احوال.
-
ترجمه
دیکشنری فارسی به عربی
ترجمة , تفسير , نسخة
-
ترجمه
واژهنامه آزاد
(پهلوی) ترگمان.
-
واژههای مشابه
-
ترجمة
لغتنامه دهخدا
ترجمة. [ ت َ ج َ م َ ] (ع مص )تفسیر کردن زبانی را بزبان دیگر. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بیان کردن سخن کسی را بزبان دیگر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از المنجد): ترجم کلامه و عن کلامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
ترجمة
دیکشنری عربی به فارسی
ترجمه , برگردان
-
ترجمه کردن
فرهنگ واژههای سره
ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن
-
translation initiation site
آغازگاه ترجمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← رمزۀ آغازش
-
compilation 1
ترجمه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند رمزگشایی دستورهای نوشتهشده به زبانی سطح بالاتر و تولید برنامهای به زبان همگذاری
-
translation 2
ترجمه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] [زیستشناسی] تولید یک زنجیرۀ پلیپپتیدی که توالی آمینواسیدهای آن از توالی رَمزههای یک مولکول رِنای پیک مشتق میشود [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] برگردان یک متن از یک زبان (زبان مبدأ) به زبان دیگر (زبان مقصد)
-
translational 2
ترجمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به ترجمه