کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجمانی
لغتنامه دهخدا
ترجمانی . [ ت َ ج ُ ] (حامص ) ترجمه و تفسیر و تعبیر. (ناظم الاطباء). سخن گزاری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به معانی ترجمان شود.
-
ترجمانی
لغتنامه دهخدا
ترجمانی . [ ت َ ج ُ ](اِخ ) محمدبن محمودبن محمدبن حسن خوارزمی ، علاءالدین حنفی (593 - 655 هَ . ق .). او راست «یتیمة الدهر فی فتاوی اهل العصر». (هدیة العارفین ج 2 ص 125). در اسماء المؤلفین ج 1 ص 560 نام مؤلف کتاب مذکور عبدالرحیم بن عبداﷲ، و مرگ وی ب...
-
واژههای مشابه
-
ترجمانی کردن
لغتنامه دهخدا
ترجمانی کردن . [ ت َ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن را از لغتی به لغت دیگر گرداندن . بیان کردن سخن کسی را بزبانی دیگر : امیر دانشمندی را برسولی آنجا فرستاد با دو مرد غوری ... تا ترجمانی کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111).ماجرای دل نمی گفتم بکس آب چشمم ترج...
-
امام ترجمانی
لغتنامه دهخدا
امام ترجمانی . [ اِ ت َ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین حنفی شود.
-
جستوجو در متن
-
علاءالدین حنفی
لغتنامه دهخدا
علأالدین حنفی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) معروف به امام محمد ترجمانی (متوفی در 645 هَ . ق .). او راست : یتیمةالدهر فی فتاوی العصر. (کشف الظنون ).
-
زبان اندر کشیدن
لغتنامه دهخدا
زبان اندر کشیدن . [ زَ اَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سکوت اختیار کردن . زبان درکشیدن . زبان در کام کشیدن . زبان در کام دزدیدن : چون طمع یکسو نهادم پایمردی گو مباش چون زبان اندرکشیدم ترجمانی گو مباش .سعدی .
-
ابوالحسن عمرانی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن عمرانی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی بن احمد خوارزمی ، معروف به ابوالحسن عمرانی .صلاح الدین صفدی در وافی گوید وفات او تقریباً در 560هَ . ق . بود. او ادب از زمخشری فراگرفت و نیز از امام عمر ترجمانی و حسن بن سلیمان خج...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشربن وداع بن اُبی بن ابی الاقعس المرّی . از ولد عامربن حنیفه و مکنی به ابی بشر است . خطیب در تاریخ خود از عبداﷲبن علی بن مداینی آرد که در کتابی به خط پدر خویش دیدم پدر او عرب و از بنی حنیفه و مادر وی کنیزکی خراسانی است و کن...
-
دست لاف
لغتنامه دهخدا
دست لاف . [ دَ ] (اِ مرکب ) دشت . سفته . داشن . دشن . (یادداشت مرحوم دهخدا). پولی که روز اول ماه یا روز اول سال به کسی دهند و آن را خجسته دانند و به فال نیک گیرند. || قلب «دست فال » است به معنی سوداو معامله ٔ اول . (آنندراج ). سودای اولی که استادان ح...
-
ترجمان
لغتنامه دهخدا
ترجمان . [ ت َ ج ُ / ت َ ج َ / ت ُ ج َ / ت ُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) شخصی را گویند که لغتی را بزبان دیگر تقریر نماید. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). بیان کننده ٔ زبانی بزبانی ، بفتح و ضم یکم و بضم و فتح سوم ، پس دو در دو چهار بود و این محقق است از دیوان ادب ، ...
-
ازآن
لغتنامه دهخدا
ازآن . [ اَ ن ِ ] (ضمیر ملکی مرکب ) ملک ِ. مال ِ : ازآن تو یا من یا اوست . منزلیست اندر وی خرگاه هاست ازآن خلخیان . (حدود العالم ). و اندر نصیبین دیرهاست ازآن ترساآن . (حدود العالم ). و غلامی ترک ازآن پسرش بسرای امیر آورده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ...
-
اندر کشیدن
لغتنامه دهخدا
اندر کشیدن . [ اَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) جذب کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : اما جواب ما مر این سؤال را از خاصیت مقناطیس ... آن است که گوییم از آن سنگ بخاری است بیرون آینده لزج اندر کشیده که بجز آهن اندر نکشد. (جامعالحکمتین ص 167).- دامن اندرکشید...
-
یکسو
لغتنامه دهخدا
یکسو. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) یک جهت . یک جانب . (از آنندراج ). یک کنار. در یک کنار.- از یک سو ؛ از جهتی . از جانبی :ز یکسو ملک را بر کار می داشت ز دیگر سو نظر بر یار می داشت . نظامی . || به کنار. (ناظم الاطباء). دور. بافاصله . برکنار : یکی...