کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتيب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترتيب
معنی
ترتيب , نظم , قرار , مقدمات , تصفيه , حالت , مشرب , خو , مزاج , تمايل
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترتيب
دیکشنری عربی به فارسی
ترتيب , نظم , قرار , مقدمات , تصفيه , حالت , مشرب , خو , مزاج , تمايل
-
واژههای مشابه
-
ترتیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتظام، انضباط، نظم ۲. توالی ۳. سامان، نسق، نظام ۴. آراستگی، تنظیم ۵. دستور، رژیم، قاعده، نهاد ۶. رسم، شیوه، قانون ۷. تامین، تدارک
-
ترتیب
فرهنگ واژههای سره
چیدمان، چینش، سامان، پی آی
-
ترتیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) سامان دادن ، نظم دادن .
-
ترتیب
لغتنامه دهخدا
ترتیب . [ ت َ ] (ع مص ) ثابت و استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از المنجد): و بحضرت سلطان رفت و سلطان در ترتیب و تبجیل قدر و تمشیت کار و تمهید رونق او بهمه غایتی برسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 438). || یک از پس...
-
ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tartib ۱. ثابت و استوار کردن.۲. هرچیزی را در جای خود قرار دادن.۳. راستودرست کردن.۴. پشت سر هم قرار دادن.
-
ترتیب
دیکشنری فارسی به عربی
ادارة , انضباط , ترتيب , تشکيلة , خطة , رتبة , سلسلة
-
ترتیب دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سامانبخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن ۲. برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن ۳. آراستن
-
به ترتیب
فرهنگ واژههای سره
دهنادین
-
بی ترتیب
فرهنگ واژههای سره
درهم، نابسامان
-
firing order, ignition order, firing sequence
ترتیب احتراق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ترتیبی که عمل احتراق در سیلندرهای مختلف موتور مطابق با آن صورت میگیرد
-
inductive order
ترتیب استقرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ترتیبی در یک مجموعه که در آن هر زیرمجموعۀ ناتهی دستکم یک عضو کمین دارد
-
author order
ترتیب پدیدآورمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تنظیم مواد کتابخانهای یا شناسههای (entries) مربوط به آنها براساس ترتیب الفبایی نام پدیدآوران
-
partial order, ordering, order relation
ترتیب جزئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رابطهای دوتایی میان اعضای یک مجموعه که بازتابی و پادمتقارن و ترایا باشد