کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترتر
لغتنامه دهخدا
ترتر. [ ] (اِخ ) رودی است در بردع . رجوع به نزهةالقلوب ص 105 شود. پورداود آرد: یکی از شهرهای بزرگ و معروف اران که امروزه دهی است در میان خرابه ، در کنار رود ترتر موسوم است به بردع (برذعه ، بردعه )، این اسم معرب پرتو می باشد... (یسنا ج 1 ص 41).
-
ترتر
لغتنامه دهخدا
ترتر. [ ت ِ ت ِ ] (اِ صوت ) نام آواز بیرون شدن فضول ، چنانکه از مسهل خورده یا بیمار اسهال . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
طرطر
لغتنامه دهخدا
طرطر. [ طَ طَ ] (اِخ ) موضعی است به شام . (منتهی الارب ). قریه ای است به وادی بُطنان که همان وادی بُزاعه ٔ نزدیک حلب باشد، و آن را طلطل نیز گویند، و طرطر در شعر امروءالقیس آمده است . (معجم البلدان ج 6 ص 61).
-
طرطر
لغتنامه دهخدا
طرطر. [ طُ طُ ] (ع اِ فعل ) فعل امر است جهت همسایگی بیت اﷲ الحرام و همیشگی بر آن . (منتهی الارب ). امرٌ بمجاورة البیت الحرام و الدوام علیها. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
tittering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تایتینگ، خندیدن، پوزخند زدن، ترتر خندیدن
-
tittered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه، خندیدن، پوزخند زدن، ترتر خندیدن
-
titter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیتل، خنده تو دزدیده، خندیدن، پوزخند زدن، ترتر خندیدن
-
ارطب
لغتنامه دهخدا
ارطب . [ اَ طَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رطوبة. بارطوبت تر. با تری بیش از تری دیگری . مرطوب تر.که تری بیش دارد. با تری بیشتر. ترتر. (آنندراج ).
-
ثرثور
لغتنامه دهخدا
ثرثور. [ ث ُ ] (اِخ ) نام دو نهر است به ارمنستان یکی را ثرثور کبیر و دیگری را ثرثور صغیر گویند بین یکی از آنها و بردعه کمتر از یک فرسخ است . (مراصد الاطلاع ). صاحب قاموس الاعلام گوید: در نزدیک اران و بردعه دو نهر به این نام هست یکی را ثرثور صغیر گوین...
-
زبدةالطرطیر
لغتنامه دهخدا
زبدةالطرطیر. [ زُ دَ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) ترترات پتاسیم اسیدی پاک بی تارتارات پتاسیم . (معجم طبی انگلیسی عربی : ترتر). بستانی آرد: مقصود کرم ترتر یعنی پتاس است و معمولاً برای تجارت مقداری ترتر آهک بدان اضافه میکنندولی خود آن بتنهائی سفید و متبلور ب...
-
ترترة
لغتنامه دهخدا
ترترة. [ ت َ ت َ رَ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد): ترتروا السکران ؛ جنبانیدند مست را و حرکت دادند تا هه کند و بوی دهان آن معلوم نمایند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): ترتروه ؛ ای حرکوه و زعزعوه ...
-
شفنین
لغتنامه دهخدا
شفنین . [ ش ِ / ش َ ] (معرب ، اِ) کبوتر. (ناظم الاطباء). برخی گویند کبوتر دشتی است . (یادداشت مؤلف ). نوعی از کبوتر. (از اقرب الموارد). رجوع به کبوتر شود. || قمری . (ناظم الاطباء). نوعی است از قمری چندِ کبوتری منقار و چنگال سرخ . (مهذب الاسماء). قمر...