کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Fumaria
شاهتره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهترهایان با حدود 50 گونۀ علفی خودرو در آسیا و اروپا که از ویژگیهای آن داشتن میوههای تکدانهای است
-
تره بار
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ) (اِمر.) انواع سبزی های خوردنی و میوه .
-
تره تیزک
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ. تِ زَ) (اِمر.) گیاهی است یک ساله با برگ های بیضی شکل ، جزء سبزی های خوردنی است که مزه ای تند و تیز دارد.
-
شاه تره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ یا رِ) [ معر. ] (اِ.) = شاهترج : گیاهی است از تیرة کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند.) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغ...
-
آب تره
لغتنامه دهخدا
آب تره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است آبی با برگهای مایل بتدویر و زبانگز چون ترتیزک و در چهارمحال اصفهان آن را بَکلو گویند، و آن از احرار بُقول است .
-
زرین تره
لغتنامه دهخدا
زرین تره . [ زَرْ ری ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) تره ای از زر. تره ٔ ساخته از طلا : پرویز بهر خوانی زرین تره گستردی کردی ز بساط زر، زرین تره را بستان پرویز کنون گم شد، زآن گم شده کمتر گوزرین تره کو برخوان رو کم ترکوا برخوان .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص...
-
بادام تره
لغتنامه دهخدا
بادام تره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) از نوع ریحان ،قسمی علف خوشبوست . بقله ٔ خراسانی . (بحر الجواهر).
-
باغ تره
لغتنامه دهخدا
باغ تره . [ ت َرْ رَ ] (اِ مرکب ) باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان ).
-
پرمن تره
لغتنامه دهخدا
پرمن تره . [ پْرِ / پ ِ رِ م ُ رِ ] (اِخ ) عضو فرقه ٔ مذهبی که در 1120 م . توسط قدیس نُربر در محلی به همین نام تأسیس شد. اعضای این فرقه پیرو قوانین قدیس اگوستن باشند و امور مذهبی را با اعمال بسیار سخت و خشن توأم کنند وجامه ٔ سپید پوشند پاپ هُنُریوس...
-
تره ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
تره ٔ خراسانی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رستنی باشد ترش مزه و آنرا در خراسان ساق ترشک خوانند، چه ساق آن بسیار ترش میباشد و در عربی حامضه گویند. سرد و خشک است و قابض . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ساق ترشک و مرزه . (نا...
-
تره ٔ شیر
لغتنامه دهخدا
تره ٔ شیر. [ ت َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ).تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون ) لیکن به غایت تلخ است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تره ٔ صحرایی
لغتنامه دهخدا
تره ٔ صحرایی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تره ٔ کوهی . گندنای بری . گندنای صحرایی . رجوع به تره و تره ٔ کوهی و طیطان شود.
-
تره ٔ کوهی
لغتنامه دهخدا
تره ٔ کوهی . [ت َرَ / رِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طیطان . طیطانه . گندنای بری . گندنای جبلی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طیطان و طیطانه و تره ٔ صحرایی شود.
-
تره ٔ گربه
لغتنامه دهخدا
تره ٔ گربه . [ ت َرَ / رِ ی ِ گ ُ ت / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادرنجبویه را گویند و آن تره ای باشد که گربه را بآن محبت بسیار باشد. (فرهنگ جهانگیری ). بادرنجبویه است ، و گربه را باین تره محبت بسیار است . (برهان ). بادرنجبویه زیرا که گربه آنرا ب...
-
تره بار
لغتنامه دهخدا
تره بار. [ ت َرَ / رِ ] (اِ مرکب ) مقابل خشکبار میوه های تازه و احرارالبقول مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار، گرمک ، طالبی ، گیلاس ، زردآلو، کاهو و سبزیهای خوردنی و جز اینها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).