کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربیه
لغتنامه دهخدا
تربیه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص )در بیت زیر بمعنی مربّی ̍، یعنی پرورده : تربیه ٔ آن آفتاب روشنیم ربی الاعلی از آن رو می زنیم .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
تربیة
لغتنامه دهخدا
تربیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) غذا دادن و پروردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تربیت شود. || تهذیب کسی . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تربیت شود. || قوام آوردن ترنج را با عسل و گل و شکر. (از اقرب الموارد). قوام...
-
تربیة
لغتنامه دهخدا
تربیة. [ ت ُ رَ بی ی َ ] (ع اِ) گندمی است سرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و التربیة،حنطة حمراء و سنبلها ایضاً احمر ناصع الحمرة، و هی رقیقه تنتشر مع الدنی برد او ریح ... (لسان العرب ).
-
تربية
دیکشنری عربی به فارسی
اموزش و پرورش
-
واژههای همآوا
-
تربیح
لغتنامه دهخدا
تربیح . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن کسی را. (منتهی الارب ). جای دادن رُبّاح را که کپی باشد در منزل خود. (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || به سود رسانیدن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
جستوجو در متن
-
اموزش و پرورش
دیکشنری فارسی به عربی
تربية
-
شقیر
لغتنامه دهخدا
شقیر. [ ش َ ] (اِخ ) اصبرافندی . او راست : تربیة دودالقز (پرورش کرم ابریشم ) چ لبنان 1899 م . (از معجم المطبوعات مصر).
-
اسعدسلیم
لغتنامه دهخدا
اسعدسلیم . [ اَ ع َ س َ ] (اِخ ) (دکتر...). او راست : المرشد الخبیر فی تربیة دودالحریر، که در مطبعة الادبیة طبع شده است . (معجم المطبوعات ).
-
تربیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ) [ ع . تربیة ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الحفنی . او راست : ارشاد العائلات الی تربیة البنات طبع مصر به سال 1315 هَ . ق ./ 1897 م . (معجم المطبوعات ).
-
حسن افندی
لغتنامه دهخدا
حسن افندی . [ ح َ س َ اَ ف َ ] (اِخ ) راسم حجازی . او راست : حسن الابتهاج فی تربیة الدجاج چ 1902 م . الکواکب المنیر فی صناعةالتصویر چ اسکندریة در 1310 هَ . ق . در 32 ص .
-
ابن احنف
لغتنامه دهخدا
ابن احنف . [ اِ ن ُ اَ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل عباس . از شعرای دربار هرون خلیفه . او اصلاً عرب است لیکن چون نیاکان او از دیرزمانی بخراسان هجرت کردند ابوالفضل تربیه و ادب ایرانی فراگرفت . ابراهیم بن عباس صولی خواهرزاده ٔاوست . وفات او بقولی به سال 192 ه...