کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربیت پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربیت پذیر
لغتنامه دهخدا
تربیت پذیر. [ ت َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) قابل تعلیم . (ناظم الاطباء). مستعد تربیت و تعلیم . قابل پرورش .
-
واژههای مشابه
-
عالم تربیت
لغتنامه دهخدا
عالم تربیت . [ ل َ م ِ ت َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زمان تربیت و تأدیب . (ناظم الاطباء).
-
تربیت کردن
واژگان مترادف و متضاد
ادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن
-
تربیت شده
فرهنگ واژههای سره
پرورده
-
تربیت کردن
فرهنگ واژههای سره
پرورش دادن، فرهیختن
-
بی تربیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitarbiyat ۱. بیادب.۲. کسی که تعلیم و تربیت ندیده.
-
auditory training
تربیت شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] به کار بستن روشهای توانبخشی شنوایی برای استفادۀ بهینۀ فرد از باقیماندۀ شنوایی
-
تربیت بدنی
لغتنامه دهخدا
تربیت بدنی . [ ت َ ی َ ت ِ ب َ دَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) پرورش جسمی . آنچه مربوط به تربیت تن باشد،چون بازیها و اقسام ورزش . || (اِخ ) نام سازمان بزرگی است در ایران که امور ورزش را اداره میکند و از جهت اداری زیر نظر وزرات فرهنگ قرار دارد.
-
تربیت دادن
لغتنامه دهخدا
تربیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) پرورش دادن . آموختن . پروردن : تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت میداد. (سندبادنامه ص 151). || تفقد کردن . برتری دادن : اگر مسعود ناصر تربیت دادعیاضی را به خلعتهای فاخر.انوری .
-
تربیت روانی
لغتنامه دهخدا
تربیت روانی . [ ت َ ی َ ت ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تربیت روحی . پرورش روانی . آنچه مربوط به تربیت روان باشد. اصولی که بر اساس آن می توان روان کودکان را تا سرحد کمال از انحراف و گرفتار شدن به عقده های روانی و جز آن بازداشت واستعدادهای مختلف آنان...
-
تربیت روحی
لغتنامه دهخدا
تربیت روحی . [ ت َ ی َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تربیت روانی . رجوع به همین کلمه شود.
-
تربیت شدن
لغتنامه دهخدا
تربیت شدن . [ ت َ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرورده شدن .(ناظم الاطباء). بار آمدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || با علم و ادب شدن . (ناظم الاطباء).
-
تربیت کردن
لغتنامه دهخدا
تربیت کردن .[ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرورش دادن و کردن و تعلیم کردن . (ناظم الاطباء). پروردن . پروریدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تربیت و تعلیم شود : یکی از وزرا پسری کودن داشت ، پیش دانشمندی فرستاد که مر این را تربیت کن مگر عاقل شود. ...
-
تربیت یافتن
لغتنامه دهخدا
تربیت یافتن . [ ت َ ی َت َ ] (مص مرکب ) پرورده شدن . تعلیم گرفتن : ولیکن اگر در سلک صحبت اینان تربیت یافتی طبیعت ایشان گرفتی . (گلستان ). || تفقد و بزرگداشت دیدن . توجه و مرحمت و لطف و اکرام یافتن : گر این دشمنان تربیت یافتندسر از حکم و رایت نه برتاف...