کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربیت روانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سالهای تربیت
لغتنامه دهخدا
سالهای تربیت . [ ی ِ ت َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طفل از پس زادن نازک بود و بس ضعیف و به اندک مایه چیز از حال همی بگردد. پس بگزاف دل بر وی نتوان نهادن ، تا آنگاه که چهار سال بر وی بگذرد. و منجمان آن را سالهای تربیت نام کرده اند، اَی ، پروردن . ...
-
تربیت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعلم , جيل , حرض , قطار , موخرة
-
تربیت شده
دیکشنری فارسی به عربی
بارع , جعل , مثقف , نبيل
-
با تربیت
دیکشنری فارسی به عربی
لطيف
-
بی تربیت
دیکشنری فارسی به عربی
متوقع للانخفاض , مجموع اجمالي , وقح
-
تربیت دینی
واژهنامه آزاد
پرورش اعتقادی و اخلاقی براساس آموزه های شرایع الهی.
-
auditory training unit, auditory trainer
دستگاه تربیت شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی کمکافزار شنوایی فردی یا گروهی که شامل تقویتکنندهای الکترونیکی است و در کلاس درس بهعنوان مکمل سمعک برای افراد کمشنوا به کار میرود
-
تعلیم و تربیت
لغتنامه دهخدا
تعلیم و تربیت . [ ت َ م ُ ت َ ی َ ] (اِ مرکب ، ترکیب عطفی ) آموزش و پرورش . فنی که آموزانیدن صحیح و متکی بر اسلوبهای علمی و معرفةالنفسی بر آن استوار است و هر معلمی برای احراز حرفه ٔ خود به فراگرفتن آن نیازمند است و بهمین دلیل یکی از رشته های تحصیلی ب...
-
وابسته به تربیت
دیکشنری فارسی به عربی
تاديبي
-
ادم با تربیت
دیکشنری فارسی به عربی
رجل محترم
-
ادم بی تربیت
دیکشنری فارسی به عربی
فلاح , وغد
-
تعلیم و تربیت
فرهنگ گنجواژه
پرورش.
-
را سرپرستی و تربیت کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَ …
-
جستوجو در متن
-
اوژنیک
لغتنامه دهخدا
اوژنیک . [ اِ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) علم تحقیق در راههای اصلاح جسمی و روحی نژاد بشر بر اساس جلوگیری از توالد و تناسل افراد نامتناسب و تشویق افراد مناسب به این کار. در بعضی کشورها قوانین خاصی برای عقیم کردن افراد دارای عیب های روانی وضع شده ولی در اجرای ...
-
تلقین
لغتنامه دهخدا
تلقین . [ ت َ] (ع مص ) فهمانیدن و تفهیم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فهمانیدن و سخن فراز زبان کسی دادن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تعلیم و تربیت و آموختن و گرفتن سخن از کسی . (ناظم الاطباء). و با لفظ یافتن و کردن و گرفتن و دادن مستعمل . ...