کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تربد
/torbod/
معنی
گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگهایی شبیه برگ لوبیا و گلهای آبیرنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتیمتر و به رنگ خاکستری یا قهوهای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماریهای کلیه نافع است. در هند، مالزی، سیلان، و بعضی جزایر اقیانوسیه میروید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربد
لغتنامه دهخدا
تربد. [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). متغیر گردیدن روی کسی از غضب و ترش رو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از غضب ترش رو شدن . (آنندراج ). تعبس . (اقرب الموارد) (المنجد): تربد وجه فلان . (منتهی الارب ). || میغناک ش...
-
تربد
لغتنامه دهخدا
تربد. [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) نام شهری است غیرمعلوم . (برهان ). نام شهری . (ناظم الاطباء). صاحب برهان گوید نام شهری است غیرمعلوم . فقیر گوید همانا ترمذ را به تصحیف تربد خوانده اند در این صورت معلوم است که شهر غیرمعلوم خواهد شد، ترمذ شهریست مشهور و معروف د...
-
تربد
لغتنامه دهخدا
تربد. [ ت ُ ب ُ / ت ِ ب ِ ] (اِ) دوایی است معروف که اسهال آورد. (برهان ). نام دوایی مسهل ، بهندی نسوت گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دوائیست که اسهال آورد، و آن را تربد مجوف خوانند. (انجمن آرا). ریشه ٔ مسهل که از هند آورند. (ناظم الاطباء). بهترین ...
-
تربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تربت، توربیت، توبیت› (زیستشناسی) torbod گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگهایی شبیه برگ لوبیا و گلهای آبیرنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتیمتر و به رنگ خاکستری یا قهوهای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماریهای کلیه نافع است. در هند، ما...
-
واژههای مشابه
-
تربد زرد
لغتنامه دهخدا
تربد زرد. [ ت ِ ب ِ / ت ُ ب ُ دِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تخم گیاهی خاردار که جیرآهنگ گویند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جیلاهنک
لغتنامه دهخدا
جیلاهنک . [ هََ ] (اِ) تخم تربد سیاه . || پوست ریشه ٔ آن و آن تربد زرد است . (از اقرب الموارد).
-
طوربد
لغتنامه دهخدا
طوربد. [ ] (اِ) به سریانی تربد است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
طرکسو
لغتنامه دهخدا
طرکسو. [ ] (اِ) تربد است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فوطر
لغتنامه دهخدا
فوطر. [ طَ ] (معرب ، اِ) به یونانی تربد است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
جلبهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جبلاهنگ، جبلهنج، جبلهنگ، جبرآهنگ› (زیستشناسی) [قدیمی] jalbahang تخم گیاه زردخار که برگهایی شبیه برگ لوبیا دارد و بیخ آن را تربد زرد میگویند.
-
شارف
لغتنامه دهخدا
شارف . [ رِ ] (اِ) اسم هندی بیخی است شبیه به تربد و طعمش بی حدت و ذیمقراطیس گوید در اول گرم و خشک و مسهل بلغم مائی و جهت امراض بارده نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ابوریحان در صیدنه آرد: رازی گوید آن به تربد مشابهت دارد و بر این زیاده نکرده است .
-
جبرآهنگ
لغتنامه دهخدا
جبرآهنگ .[ ج َ هََ ] (اِ مرکب ) تخم خاریست که آنرا زردخار میگویند. و بیخ آن تربد زرد باشد. (برهان ) (آنندراج ). جبلاهنگ . جبلهنگ . (از برهان ). رجوع بکلمات فوق شود.
-
اپیچه
لغتنامه دهخدا
اپیچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (اِ) لبلاب . پیچک . تربد. عشقه . حَلبلاب . فژغند. کشت برکشت . مهربانک . بویچه . لوک . عشق پیچان . شجره ٔ بارده .