کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربت حیدریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربت حیدریه
لغتنامه دهخدا
تربت حیدریه . [ ت ُ ب َ ت ِ ح ِ دَ ری ی ِ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است که از 6 دهستان تشکیل میشود و حدود آن بشرح زیر است : از شمال به بخش کدکن و بخش فریمان از شهرستان مشهد و از خاور به بخش خواف ودهستان شهرنو از بخش طیبات و بخش رشخوار و...
-
تربت حیدریه
لغتنامه دهخدا
تربت حیدریه . [ ت ُ ب َ ت ِ ح ِ دَ ری ی ِ ] (اِخ ) شهر تربت حیدریه در 185هزارگزی مرکز استان مشهد و 900هزارگزی زاهدان بر سر راه شوسه ٔ تجارتی جنوب خاوری کشور ایران قرار دارد. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است : 36 درجه و 13 دقیقه ٔ طول ، 58 درجه و 15 د...
-
تربت حیدریه
لغتنامه دهخدا
تربت حیدریه . [ ت ُ ب َ ت ِ ح ِ دَ ری ی ِ ] (اِخ ) شهرستان تربت حیدریه یکی از شهرستانهای استان نهم کشور است که از طرف خاور به خط مرزی ایران و افغانستان (که از 7هزارگزی شمال خاوری خوشابه بطرف جنوب امتداد پیدا می کند) محدود می باشد و از طرف شمال به ارت...
-
واژههای مشابه
-
تربت جام
لغتنامه دهخدا
تربت جام . [ ت ُ ب َ ت ِ ] (اِخ ) شهر کوچک و مرکز بخش تربت جام شهرستان مشهد است که در 144هزارگزی مشهد و 66هزارگزی مرز ایران و افغانستان و بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد و هرات واقع است . جلگه ای گرمسیر است و 605 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جام و قن...
-
تربت جام
لغتنامه دهخدا
تربت جام . [ ت ُ ب َ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای هفت گانه ٔ شهرستان مشهد است . از طرف خاور محدود است برودخانه ٔ هریرود که مرز ایران و افغانستان را تشکیل میدهد، ازباختر به بخش طیبات و فریمان ، از شمال به بخش جنت آباد و فریمان ، از جنوب بمرز ایران و...
-
تربت خانه
لغتنامه دهخدا
تربت خانه . [ ت ُ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مقبره . (آنندراج ). تربت . گور : ایاز از شبنم مژگان وضو کردبه تربت خانه ٔ محمود رو کرد.حکیم زلالی (از آنندراج ).
-
لوح تربت
لغتنامه دهخدا
لوح تربت . [ ل َ / لُو ح ِ ت ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخته سنگ که آیات و ابیات و مانند آن بر آن کنده یا نوشته بر قبر نهند و گاهی همچنان ساده و بی نقش نهند. (آنندراج ) : فنا شدیم ندیدیم خاطر جمعی ز سنگ تفرقه کردند لوح تربت ما. ملا قاسم مشهدی ....
-
چراغ تربت
لغتنامه دهخدا
چراغ تربت . [ چ َ / چ ِ غ ِ ت ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ). چراغ مزار. چراغی باشد که بر بالین تربت افروزند. (آنندراج ). چراغی که بر گور کسی روشن کنند : پس از بهارکند گل بهار حسرت من بس است لاله ٔ زردی چراغ تربت من . دانش (از آنندراج ).رجوع به چرا...
-
تربت شیخ جام
لغتنامه دهخدا
تربت شیخ جام . [ ت ُ ب َ ت ِ ش ِ خ ِ ] (اِخ ) رجوع به تربت جام شود.
-
جستوجو در متن
-
حاجیا
لغتنامه دهخدا
حاجیا. (اِخ ) قریه ای است در نواحی تربت حیدریه .
-
پائین ولایت
لغتنامه دهخدا
پائین ولایت . [ وَ ی َ ] (اِخ ) بلوکی از تربت حیدریه ٔ خراسان . قراء آن 38 و مساحت به 4 فرسنگ مربع بالغ است . مرکز آن شهر تربت است و حدّ شمالی تربت حیدریه و شرقی رشخوار و جنوبی محولات و غربی آزغند.
-
گوجی
واژهنامه آزاد
نام روستایی با قدمت زیاد در 12 کیلومتری شمال شرق تربت حیدریه
-
زرنوخ
لغتنامه دهخدا
زرنوخ . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت است که در بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ودر 24 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه واقع است و 348 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).