کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تراکم
/tarākom/
معنی
۱. روی هم جمع شدن؛ انباشته شدن؛ انبوه شدن؛ بر روی هم گرد آمدن و توده شدن.
۲. انبوهی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انباشتگی، انبوهی، تکاثف، تمرکز، غلظت، فشردگی ≠ تخلخل
۲. میزان مجاز زیربنا
برابر فارسی
انباشت، انبوهی، چگال
دیکشنری
agglomeration, compactness, compression, congestion, crush, density, pressure
-
جستوجوی دقیق
-
تراکم
واژگان مترادف و متضاد
۱. انباشتگی، انبوهی، تکاثف، تمرکز، غلظت، فشردگی ≠ تخلخل ۲. میزان مجاز زیربنا
-
تراکم
فرهنگ واژههای سره
انباشت، انبوهی، چگال
-
تراکم
فرهنگ فارسی معین
(تَ کُ) [ ع . ] (مص ل .) انباشته شدن ، انبوه شدن .
-
تراکم
لغتنامه دهخدا
تراکم . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) بر هم نشستن . (زوزنی ) (دهار). گرد آمدن و بر هم نشستن . (منتهی الارب )(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ارتکام . فراهم آمدن با ازدحام و کثرت . || چاق و فربه شدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مجازاً بمعنی هجوم...
-
تراکم
دیکشنری عربی به فارسی
جمع اوري , توده , ذخيره , انباشتگي , کنده بزرگي که پشت اتش بخاري گذارده ميشود , موجودي جنسي که بابت سفارشات درانبارموجوداست , جمع شدن , انبارشدن , کار ناتمام يا انباشته
-
تراکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarākom ۱. روی هم جمع شدن؛ انباشته شدن؛ انبوه شدن؛ بر روی هم گرد آمدن و توده شدن.۲. انبوهی.
-
تراکم
دیکشنری فارسی به عربی
تجمع , تکتل , ضغط
-
واژههای مشابه
-
compression ratio, CR2, engine compression ratio
نسبت تراکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نسبت حجم کل سیلندر، هنگامیکه پیستون در نقطۀ مرگ پایین (bottom dead centre) قرار دارد، بـه حـجـم سیلندر، هنگامیکه پیستون در نقطۀ مرگ بالا (top dead centre) قرار دارد
-
compression stroke
مرحلۀ تراکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دومین مرحله از مراحل چهارگانۀ چرخۀ کار موتورهای درونسوز چهارزمانه که در آن مخلوط سوخت و هوا در داخل سیلندر متراکم میشود
-
compression
تراکم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک، قطعات و مجموعههای خودرو] [فیزیک] کاهش حجم ماده براثر تغییر فشار [قطعات و مجموعههای خودرو] فرایند کاهش حجم و افزایش فشار مخلوط سوخت و هوا در سیلندر براثر حرکت روبهبالای پیستون
-
compaction 1
تراکم 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فشردگی ذرات خاک
-
consolidation
تراکم 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] در بیماریهای ریوی، حالتی که در آن حبابچههای ریه با مایع ناشی از آماس بافت پُر میشود
-
stack 2, in-trail
تراکم انتظار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وضعیت مجموعهای از هواگَردها ازنظر تراکم که هریک در ارتفاع معینی از ایستگاه در نوبت فرود قرار دارند
-
compressibility
تراکمپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] قابلیت تغییر حجم براثر تغییر فشار [فیزیک] میزان کاهش حجم ماده براثر نیروهای تراکمی