کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراکض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراکض
لغتنامه دهخدا
تراکض . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) بهم ستور دوانیدن . (زوزنی ). دوانیدن اسبان را بسوی چیزی : تراکضوا الیه خیلهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسب دوانیدن قوم با یکدیگر. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
جستوجو در متن
-
متراکض
لغتنامه دهخدا
متراکض . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) دواننده ٔ اسبان به سوی چیزی . (آنندراج ). اسبهای هم ساز در دوانیدن به سوی کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراکض شود.
-
باهم
لغتنامه دهخدا
باهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیختن . ممزوج ؛ باهم آمیخته . لم ؛ باهم ...
-
دوانیدن
لغتنامه دهخدا
دوانیدن . [ دَ دَ ] (مص ) دواندن . کسی یا جانوری را به دویدن واداشتن . اسب را به تاخت درآوردن . با عجله بردن . تاختن . بسرعت راندن . به حال دو بردن . (یادداشت مؤلف ). اعداء. ایساج . (تاج المصادربیهقی ): رکض ؛ دوانیدن ستور. (ترجمان القرآن ). تراکض ؛ ...