کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراپوتیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تراپوتیک
/terāputik/
معنی
۱. مربوط به درمان و معالجه.
۲. درمانشناسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراپوتیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: thérapeutique] terāputik ۱. مربوط به درمان و معالجه.۲. درمانشناسی.
-
جستوجو در متن
-
تروسو
لغتنامه دهخدا
تروسو. [ ت ْ س ُ ] (اِخ ) آرماند. طبیب فرانسوی که بسال 1801 م . در درتور بدنیا آمد و در سال 1867 م . درگذشت وی کتاب در تراپوتیک تدوین کرد که مدتهای درازی از کتابهای کلاسی دانشکده های پزشکی بود.
-
هیوسیامین
لغتنامه دهخدا
هیوسیامین . [ هی ُ ] (اِ) گردی است بی رنگ به شکل سوزنهای ریز و طعم آن نامطبوع است . در آب کمی حل شده ودر الکل و اتر و کلروفرم بخوبی محلول است . معمولاً سولفات هیوسیامین را که تنها ملح افینیال آن است در تراپوتیک به کار می برند. سولفات هیوسیامین به شکل...
-
ناظم الاطباء
لغتنامه دهخدا
ناظم الاطباء. [ ظِ مُل ْ اَ طِب ْ با ] (اِخ ) علی اکبر (میرزا ... خان )بن محمدحسن بن علی اکبربن محمدعلی بن محمدکاظم بن ابوالقاسم بن محمدکاظم بن سعید شریف نفیسی . از اطبای معروف و دانشمندان قرن چهاردهم هجریست . وی به سال 1263 هَ . ق . در کرمان تولد یا...
-
علوم
لغتنامه دهخدا
علوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلم . دانشها. رجوع به علم شود : علوم عالم دانم ولیکن اندر عصراگر دو مردم دانم بدان که نادانم . مسعودسعد.- علوم آثار علوی ؛ علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها، و امور و حوادث جوی و نجوم است . (فرهنگ علوم عقلی ص 411، از م...
-
تریاک
لغتنامه دهخدا
تریاک . [ ت َ / ت ِرْ ] (اِ) بمعنی پادزهر است . (فرهنگ جهانگیری ). معجونی است که معربش تریاق است . و مطلق پازهر را گویند. (فرهنگ رشیدی ). پازهر را گویند و معرب آن تریاق است . (برهان ). پازهر بتازیش تریاق و دریاق گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). معجونی معرو...