کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترانه بلند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ترانه تراش
لغتنامه دهخدا
ترانه تراش . [ ت َ ن َ / ن ِ ت َ ] (نف مرکب ) ترانه ساز. آهنگ ساز : خرک ترانه تراش است و من خرانه تراش خرانه هاست که در خر همی کنم انشاء.سوزنی .
-
ترانه زن
لغتنامه دهخدا
ترانه زن . [ ت َ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) مغنی . (ناظم الاطباء). ج ، ترانه زنان : از نوای تر ترانه زنان هر دو تن خاستند نازکنان .امیرخسرو (از بهار عجم ).
-
ترانه ساز
لغتنامه دهخدا
ترانه ساز. [ ت َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) ترانه سرای . نغمه سرای و سرودگوی . (ناظم الاطباء) : چون به هوای مدحتت زهره شود ترانه سازحاسدت از سماع آن محرم آه و ناله باد.حافظ.
-
ترانه سرای
لغتنامه دهخدا
ترانه سرای . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) ترانه ساز (از ناظم الاطباء) : شراب خوار و ترانه سرای و نادره گوی شگرف و چابک و خرم خرام خدمتگار.مختاری غزنوی (از ارمغان آصفی ).
-
ترانه سنج
لغتنامه دهخدا
ترانه سنج . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) کسی که عالم به چگونگی نغمه ها و سرودها باشد. (ناظم الاطباء).
-
ترانه گوی
لغتنامه دهخدا
ترانه گوی . [ ت َ ن َ/ ن ِ ] (نف مرکب ) ترانه ساز. نغمه پرداز. سرودگوی .
-
singer-songwriter
خواننده-ترانهپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] کسی که ترانههای ساخت خود را اجرا میکند
-
شعر و ترانه
فرهنگ گنجواژه
سروده.
-
سرود و ترانه
فرهنگ گنجواژه
بزم.
-
بیت و ترانه
فرهنگ گنجواژه
شعر، تصنیف.
-
ترانه و شعر و غزل
فرهنگ گنجواژه
سروده.
-
جستوجو در متن
-
بلند شدن
لغتنامه دهخدا
بلند شدن . [ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افراخته شدن (شمشیر). (ناظم الاطباء). || افراخته شدن (بنا و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ). مرتفع شدن . (آنندراج ). بالا گرفتن . اِحزِئلال . ارتفاع . ارتقاء. استشزار. استعلاء. اًسنام . اشتراف . اشراف . اعتلاء. اً...
-
زنگوله بستن
لغتنامه دهخدا
زنگوله بستن . [ زَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی زنگ بستن . (آنندراج ). حاصل کردن مرتبه ٔ بلند در فنی و بعضی گویند دعوی مرتبه ٔ بلند کردن . در ولایت رسم است که شاطر یا پهلوان چون به کمال فن رسد زنگوله می بندد. (غیاث ) : از شعرهای طغراگر صد ترا...
-
ریزه خوانی
لغتنامه دهخدا
ریزه خوانی . [ زَ / زِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) ادای سخن باریک و آهسته . زمزمه . (از ناظم الاطباء). || آواز پیچیده کشیدن از نغمات که آن را تحریر گویند و به هندی کهر خوانند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : چنان به ریززبان بشکنم ترانه ٔ عشق که عندلیب ...
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ترانه سازی بوده است دردستگاه بوبکر ربانی . و در ذیقعده ٔ سال 421 هَ . ق . که سلطان محمد غزنوی را، برادرش سلطان مسعود به قلعه ٔ مندیش میفرستاد تا زندانی شود، این مرد که از ندمای او بود این دو بیت را بر بدیهه حسب ...