کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراشۀ پروتئین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
protein chip, protein microchip, protein-protein interaction chip
تراشۀ پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] صفحهای که بر روی آن هزاران پروتئین به شکلی منظم تثبیت شدهاند و بهکمک آن میتوان برهمکنشهای پروتئینی را به تصویر کشید متـ . آرایۀ پروتئین protein array زیستتراشۀ پروتئین protein biochip ریزآرایۀ پروتئین protein micro...
-
واژههای مشابه
-
تراشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. قاچ، قاش ۲. تراش
-
chip 1
تراشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] قطعۀ کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانهها به کار رود
-
تراشه
فرهنگ فارسی معین
(تَ ش ِ) (اِ.) 1 - تراشیده شده ، براده . 2 - قاچ (هندوانه یا خربزه ). 3 - قطعة کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانه ها به کار رود. (فره ).
-
تراشه
لغتنامه دهخدا
تراشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ) (از: تراش + َه ، پسوند نسبت ) تراشیده شده و آنچه از تراش برآمده باشد. (از برهان ). آنچه از تراشیدن چیزی بهم رسد چون تراشه ٔ چوب و تراشه ٔ قلم و تراشه ٔ خربزه و مانند آن . (آنندراج ). آنچه هنگام تراشیدن چوب و قلم ریزد. (...
-
تراشه
لغتنامه دهخدا
تراشه . [ تْرا / ت ِ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) آلت تنفس حیوانات . این کلمه در بعضی کتب علمی زبان فارسی آمده : و دیگری کشتن لارو است و چون در این مرحله تنفس بواسطه ٔ تراشه هائی که بتوسط سوراخها درسطح بدن باز میشوند و مستقیماً مجاور هوای خارج هستند هرگاه بط...
-
تراشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tarāše آنچه از تراشیدن چوب یا چیز دیگر به زمین بریزد؛ ریزۀ چوب.
-
تراشه
دیکشنری فارسی به عربی
رقاقة , سرية , شظية , ورق القصدير
-
تراشه
لهجه و گویش تهرانی
تکه چوب یا فلز تراشیده شده
-
lab-on-a-chip
آزـ تراشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] سامانۀ فوقریز و یکپارچۀ آزمایشگاهی بر روی یک تراشه
-
chipping 1
تراشهپرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] برداشتن پوشرنگ یا رنگ یا جِرم به روش مکانیکی
-
proteome chip
تراشۀ پروتگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای که پروتئینهای یک نمونۀ زیستی، با درجۀ خلوص بالا، بر روی آن قرار داده میشود متـ . ریزآرایۀ پروتگان proteome microarray
-
chipping 2
تراشهپَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] جدا شدن جزئی یا کامل فیلم (film) پوشرنگ خشک بهصورت پرک، براثر صدمۀ ناگهانی یا سایش در حین کار
-
genome chip
تراشۀ ژنگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← آرایۀ ژنگانی