کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترادف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترادف
/tarādof/
معنی
۱. هممعنی بودن دو کلمه؛ مترادف بودن.
۲. [قدیمی] ردیف هم شدن؛ پیاپی شدن.
۳. [قدیمی] ردیف یکدیگر شدن در سواری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ترتب، تسلسل، تواتر، توالی
۲. هممعنایی
۳. پیاپی شدن، ردیفشدن
دیکشنری
synonymy
-
جستوجوی دقیق
-
ترادف
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترتب، تسلسل، تواتر، توالی ۲. هممعنایی ۳. پیاپی شدن، ردیفشدن
-
ترادف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← هممعنایی
-
ترادف
فرهنگ فارسی معین
(تَ دُ) [ ع . ] (مص ل .) پشت سر هم قرار گرفتن ، پیاپی شدن .
-
ترادف
لغتنامه دهخدا
ترادف . [ ت َ دُ ] (ع مص ) یار یکدیگر و پی یکدیگر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعاون . (اقرب الموارد) (المنجد). || مناکحت نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزویج هر یک از دو دوست زنی را از کسان خود بدیگری . (از اقرب الموارد). || پیاپی شد...
-
ترادف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarādof ۱. هممعنی بودن دو کلمه؛ مترادف بودن.۲. [قدیمی] ردیف هم شدن؛ پیاپی شدن.۳. [قدیمی] ردیف یکدیگر شدن در سواری.
-
ترادف
دیکشنری فارسی به عربی
سلسلة
-
جستوجو در متن
-
synonymy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترادف، ترادف، هم معنایی، مترادف نویسی، جناس
-
synonymies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترادف ها، ترادف، هم معنایی، مترادف نویسی، جناس
-
تسلسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیوستگی، تداوم، ترادف، تواتر، توالی ≠ گسستگی ۲. پیوستهشدن ≠ گسسته شدن
-
synonymy
هممعنایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رابطۀ معنایی میان واحدهای واژگانی دارای معنی یکسان متـ . ترادف
-
تواتر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترادف، ترتب، تسلسل، توالی ۲. فرکانس، بسامد
-
tone poem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شعر تنه، شعر سمفونی، شعر متشابه التلفظ، شعر دارای ترادف
-
succession
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جانشینی، توالی، وراثت، سلسله، پی ایی، ترادف، ردیف
-
parallelism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همبستگی، موازات، همسانی، تقارن، برابری، ترادف عبارات، اشتراک وجه