کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تذویب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تذویب
لغتنامه دهخدا
تذویب . [ ت َذْ ] (ع مص ) بگدازانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گدازانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). گداختن روغن را. (المنجد) (اقرب الموارد). || ذؤابه ساختن برای کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گیسو ساختن برای کودک . (المنجد) (اقرب المو...
-
جستوجو در متن
-
مذوب
لغتنامه دهخدا
مذوب . [ م ُ ذَوْ وَ ] (ع ص ) گداخته شده . آب شده . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تذویب . رجوع به تذویب شود.
-
مذوب
لغتنامه دهخدا
مذوب . [ م ُ ذَوْ وِ ] (ع ص )آنکه ذوابة و چتر و گیسو برای کودک می سازد و آن را می آراید و زینت می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تذویب به معنی ذوابة ساختن . رجوع به تذویب شود.
-
گدازانیدن
لغتنامه دهخدا
گدازانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گداختن چیزی را. آب کردن . تذویب . اِذابَه . (زوزنی ) (منتهی الارب ): الصَهر؛ چربش گدازانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ).
-
آب کردن
لغتنامه دهخدا
آب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تذویب . گداختن . اذابه . ذوب . مذاب کردن . حل کردن . محلول ساختن . || مجازاً، فروختن چیزی بنهانی . بفروش رسانیدن کالایی کم مشتری و کاسد یا قلب و ناروا.- دل کسی را آب کردن ؛ او را در مطلوب و آرزویی انتظار دادن .