کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تذمیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تذمیل
لغتنامه دهخدا
تذمیل . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن کسی را بر رفتار نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برانگیختن اشتر را بر رفتار نرم . (المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تزمیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به جامه پیچیدن .
-
تزمیل
لغتنامه دهخدا
تزمیل . [ ت َ ] (ع مص ) در جامه پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در جامه پیچیدن . (مجمل اللغة). در پیچیدن به جامه و پنهان کردن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مذمل
لغتنامه دهخدا
مذمل . [م ُ ذَم ْ م ِ ] (ع ص ) برانگیزنده کسی را به رفتار ن-رم . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تذمیل به معنی به سیر و رفتار ذمیل و لین واداشتن . رجوع به تذمیل شود.