کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تذبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تذبل
لغتنامه دهخدا
تذبل . [ ت َ ذَب ْ ب ُ ] (ع مص ) برفتار مردان رفتن زن باآنکه باریک بدن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).خرامیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تبختر و تفتر در راه رفتن . (المنجد) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متذبل
لغتنامه دهخدا
متذبل . [ م ُ ت َ ذَب ْ ب ِ ] (ع ص ) زنی که به رفتار مردان رود. (آنندراج ). و رجوع به تذبل و ماده ٔ بعد شود.
-
متذبله
لغتنامه دهخدا
متذبله . [ م ُ ت َ ذَب ْ ب َ ل َ] (ع ص ) زنی که به رفتارمردان رود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به متذبل و تذبل شود.
-
باریک بدن
لغتنامه دهخدا
باریک بدن .[ ب َ دَ ] (ص مرکب ) شخص ظریف بدن . لاغربدن . از زن قریب النسب فرزند باریک بدن و نحیف جثه آید. (منتهی الارب در: ض ع ل ). تذبل . باریک بدن بودن زن . (منتهی الارب ).