کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدنیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تدنیس
/tadnis/
معنی
چرکین کردن؛ به پلیدی آلوده ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدنیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شوخگین کردن ، به چرک آلودن ، ریمناک کردن . 2 - (اِمص .) شوخگینی ، چرکینی ؛ ج . تدنیسات .
-
تدنیس
لغتنامه دهخدا
تدنیس . [ ت َ ] (ع مص ) شوخگن گردانیدن . (زوزنی ). بچرک آلودن . (غیاث اللغات )(آنندراج ) (المنجد). ریمناک گردانیدن جامه ٔ کسی را.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || معیوب و زشت کردن آبروی کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کاری کردن ک...
-
تدنیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tadnis چرکین کردن؛ به پلیدی آلوده ساختن.
-
واژههای مشابه
-
تدنيس المقدسات
دیکشنری عربی به فارسی
توهين به مقدسات , سرقت اشياء مقدسه , تجاوز بمقدسات
-
جستوجو در متن
-
سرقت اشیاء مقدسه
دیکشنری فارسی به عربی
تدنيس المقدسات
-
تجاوز بمقدسات
دیکشنری فارسی به عربی
تدنيس المقدسات
-
توهین به مقدسات
دیکشنری فارسی به عربی
تدنيس المقدسات , کفر
-
مدنس
لغتنامه دهخدا
مدنس . [ م ُ دَن ْ ن َ ] (ع ص ) آلوده . ناپاک . ملوث . چرکین . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.
-
مدنس
لغتنامه دهخدا
مدنس . [ م ُ دَن ْ ن ِ ] (ع ص ) ریمناک گرداننده . (آنندراج ). آلوده کننده . چرکین کننده . پلیدکننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.
-
چرکین کردن
لغتنامه دهخدا
چرکین کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کثیف کردن . آلوده کردن . شوخگین کردن . تَدنیس . (منتهی الارب ). رجوع به چرک و چرکن و چرکین شود.- چرکین کردن دل کسی را ؛ افسرده و ملول و آزرده خاطر ساختن او را.
-
عزی ئیل
لغتنامه دهخدا
عزی ئیل . [ ] (اِخ ) عزئیل (بمعنی کسی که خداوند او را تقویت وتسلی میدهد). نام سه تن است : 1- پسر چهارمین قهات ، و پدر عزی ئیلیان که پسرش الیصافان رئیس خانواده ٔ قهاتیان بود، و عمیناداب که از بنی عزی ئیل نیز رئیس بود،یعنی در ایام داود. 2- رئیس شمعونی ...
-
سنگسار کردن
لغتنامه دهخدا
سنگسار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب )رجم . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). معروف است برای تنبیه مقصرین و کسانی که به بت پرستی گرائیده و اشخاصی که سبت را تدنیس نموده ومرتکب فواحش میشدند یا سر از حکم والدین بدرمی بردند، ایشان...