کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدمیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدمیق
لغتنامه دهخدا
تدمیق . [ ت َ ] (ع مص ) پوشیدن خمیر را به آرد تا خمیر در دست نچسبد. || درآوردن چیزی را در چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تدمیغ
لغتنامه دهخدا
تدمیغ. [ ت َ ] (ع مص ) نرم کردن اشکنه را به چرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم گردانیدن اشکنه را به چربی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). چربی در طعام کردن . (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
مدمق
لغتنامه دهخدا
مدمق . [ م ُ دَم ْ م ِ ] (ع ص ) درآورنده ٔ چیزی در چیزی . داخل کننده . نعت فاعلی است از تدمیق . || پوشنده ٔ خمیر به آرد تا خمیر به دست نچسبد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نعت فاعلی است از تدمیق . رجوع به تدمیق شود.