کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدقیق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدقیق کردن
لغتنامه دهخدا
تدقیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پایان کار را نیک نگریستن و باریک بین شدن و غوررسی کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تدقیق شود.
-
جستوجو در متن
-
مداقه کردن
واژگان مترادف و متضاد
دقت کردن، تدقیق کردن، امعاننظر کردن، تامل کردن
-
حلاجی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بررسی همه جانبه کردن، تدقیق کردن ۲. مضمونشکافی کردن، تشریح کردن
-
الک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدقيق , منخل
-
وارسی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدقيق , حقق فيه
-
باریک کردن
لغتنامه دهخدا
باریک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرم کوفتن . نرم ساییدن : ادقاق ؛ باریک کردن آرد. دقیق کردن آرد باریک کردن آرد. (منتهی الارب ). نرم کردن . تدقیق . (دهار).
-
باریک گردانیدن
لغتنامه دهخدا
باریک گردانیدن . [ گ َ دَ ](مص مرکب ) باریک کردن . چیزی را دقیق و نرم کردن . باریک گردانیدن چیزی را؛ ادقاق . تدقیق . (منتهی الارب ).
-
تعمق
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقصا، بررسی، تامل، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفکر، ژرفاندیشی، غور، ۲. غوص ۳. ژرف اندیشیدن، غور کردن ۴. فرورفتن ۵. غوض رفتن
-
مداقة
لغتنامه دهخدا
مداقة. [ م ُ داق ْ ق َ ] (ع مص ) با هم باریکی کردن در حساب ،یا عام است . (منتهی الارب ). با کسی کار باریک فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به دقت به حساب کسی رسیدن . (از اقرب الموارد). رجوع به مداقه شود. || آرد کردن . (منتهی الارب ). رجوع به...
-
توجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تدقیق، دقت، مبالات، مداقه، نگرش ۲. پرستاری، تیمار، دلسوزی، علاقه، مراقبت، مواظبت ۳. اعتنا، التفات، رعایت، عنایت، مبالات، محل، مراعات، ملاحظه، وقع ۴. پروا ۵. تمایل، میل ۶. نگهداری ۷. روی کردن، روی آوردن ۸. تیمار داشتن، غمخواری
-
باریک بینی
لغتنامه دهخدا
باریک بینی . (حامص مرکب ) آنکه در امور دقیق است . چگونگی باریک بین . دقت . تدقیق . مُداقَّه . فطانت . تبن . تبتین . ریزه کاری و باریک بینی کردن . (منتهی الارب ). آنکه باریک بیند و دقیق اندیشد. زیرکی و تیزهوشی . (ناظم الاطباء) : چو از باریک بینی موی م...
-
تحقیق
لغتنامه دهخدا
تحقیق . [ ت َ ] (ع مص ) حقیقت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درست کردن . (دهار).درست و راست کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسیدگی و وارسی کردن . (ناظم الاطباء). به کنه مطلب رسیدن و واقع چیزی را بدست آوردن .(فرهنگ نظام )...
-
غور
لغتنامه دهخدا
غور. [ غ َ ] (ع مص ) سخت گرم شدن روز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خفتن در غائرة. (منتهی الارب ). خفتن هنگام میان روز. (از اقرب الموارد) || فروشدن چشم به مغاکی . (منتهی الارب ). فرورفتن چشم در روی . غارت عینه غوراً و غؤوراً؛ دخلت فی الرأس و...
-
موقوف
لغتنامه دهخدا
موقوف . [ م َ ] (ع ص ) ایستاده کرده شده و ایستاده شده . (ناظم الاطباء). ایستانیده . ایستاده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بازداشته شده . توقف داده شده . (ناظم الاطباء). بازداشته . (یادداشت مؤلف ). واداشته شده . (آنندراج ) : ... اذ الظالمون موقوفون ...